موضوع اصلی رمان تیتراژ آخر زندگیم
صحرا دختری که زندگی تکراری خودش رو سپری میکنه، ناخواسته گیر اتفاقات عجیبی میافته. داستان از یه تاکسی شروع میشه، نه یه تاکسی معمولی، یه تاکسی مرگآور! رانندهش آقاست؟ نه. میشه گفت همهچیز از اونجایی شروع شد که رانندهی خانم ما مقابل یک مرد عجیب قرار میگیره، اما فقط اون نیست و تو خونهی صحرا ...
موضوع اصلی رمان دروازه جهنم
من سالها تنهایي رو انتخاب کردم تا نه باعثِ مرگ کسی باشم و نه بانیِ عذابِ بشریت .... ترجیح دادم تنهایی عذاب بکشم و شومی سرنوشتم رو به دوش بکشم ، اما همیشه عذاب راه جدیدی برای رسیدن بهت پیدا میکنه!... توجه: این رمانِ کوتاه ، در واقع یه اسپِینآف[Spin_off] از رمان کوازار هست ک مربوط ...
موضوع اصلی رمان اون کیه
"آنا بعد از ده سال دوری به ایران برمیگردد. در فرودگاه با مرد جوانی روبهرو میشود. مردی که انگار او را خوب میشناسد! او با صمیمیت با آنا حرف میزند و نشانه هایی به او میدهد که آنا متعجب میشود! اما مشکل اینجاست..آنا او را نمیشناسد. مرد گمان میکند آنا با او شوخی میکند و قبل ...
موضوع اصلی رمان گلاریس
اون دختر برای عمل مادرش میخواد تن فروشی کنه و بکارتش رو به حراج گذاشته! اسمش گلاریس بود! دختری که مامور شده بودم تا بدون اینکه بفهمه دورادور مراقبش باشم! با فهمیدن اینکه میخواد بکارتش رو به حراج بذاره! اون رو به خونهام کشیدم تا توی دام مرد دیگه ای نیوفته
مقداری از متن گلاریس
ريحانه نيز كنج خانه ...
موضوع اصلی رمان خطا
«وفادار من» جنگ نیمدختر آزادهای است که چشمبهراه عقاید زندانیاش است. عقایدش را بهاسارت گرفتهاند و او با موهایی رها روی شانههایش، بر بالای بلندترین سنگر، چشمانتظار ایستاده است. میان نگاهش یک دشت بینهایت لاله است. لالههایی سفید و پاک. مابین لالهها امید روییده است. امید به فردا... وفا... من برای بازگرداندن فرداها رفتهام... برای ماندن دشت ...
موضوع اصلی رمان نفس باش به جانم
عشقی ناممکن از دل انتقام! پدارم، برادر پناه محکوم به قتل رادمهر میشود و پناه برای نجات برادر و خانواده اش عروس خون بس رادمانی میشود که به دنبال انتقام گرفتن از قاتل برادرش هست ...
مقداری از متن نفس باش به جانم
پناهم، خواهرم، عمر داداش مردانگی کردی ولی من لیاقت این مردانگی رو نداشتم. ...
موضوع اصلی رمان مخمصه باران
داستان زندگی باران دختری 18 ساله ای را روایت میکند که به دلیل بارداری اش از فردین و برای پاک کردن این بی آبرویی، قصد خودکشی دارد که توسط آیهان نجات پیدا میکند.....
مقداری از متن مخمصه باران
کمی جلو تر از نوک کفش های آل استار سفید مشکیم دیگه هیچی نیست ... هیچ ِسفتی که بشه روش ...
موضوع اصلی رمان خدمتکار عمارت
دختری که بخاطر بی پولی و بی کسی مجبور میشه تو عمارتی مشغول بکارشه که صاحب اون عمارت مردیه که......
مقداری از متن خدمتکار عمارت
صدای داد ماهک گفتنش اومدو من از ترس گوشیو قطع کردم اگه بیاد منو تیکه تیکه میکنه ولی بافکر اینکه تاچهارروز بعدم اونجاست و یادش میره ریلکس لبخند زدم ولی بیرون نرفتم میترسیدم ...