رسوا داستان عشقی مشترک بین دو برادر دو قلوئه. دختری به نام بهین برای انتقام از نامزد سابقش(ساواش) وارد زندگی امیرعلی میشه واونو با ساواش اشتباه میگیره. بی خبره از اینکه امیرعلی نامزد سابقش نیست و برادر دو قلوی نامزدشه که سال ها از هم بی خبرن و….
شاید از نظر ما مسخره و غیر ممکن به نظر بیاید ولی ...
اون واحد بالای سرمون بود و بر حسب اتفاق شومی شوهرِ خواهرم شد…
چیزی که من از رابطهشون میبینم نه عشقه نه ازدواج و اون همچنان به این اشاره می کنه که این ازدواج درست نیست، در حالی که من از روزی که اون با رعنا عقد کرده ، اونو توی قلبم کُشتم ولی بهادر نمیخواد اینو بپذیره و همین ...
صحرا دختری که عاشقه اما به اصرار مادرش مجبور میشه با کسی نامزد کنه که هیچ حسی بهش نداره اما خبر نداره که اون مرد برای بودن با صحرا سالها منتظر بوده که اونو مال خودش کنه ….
صحرا میخواد همه چیو بهم بزنه اما باکاری که اون مرد میکنه همه چی عوض میشه…
تا به خودم بیام دانیال منو کشید ...
کاوه پسر سرد و مغروری که توی حادثهی آتیش سوزی، دختر عموش رو که چهاردهسال از خودش کوچیکتره نجات میده، اما پوست بدنش توی اون حادثه میسوزه و همه معتقدن قلبش هم توی آتیش سوخته و به عاشقانه های صدفی که اونو از بچگی بزرگ کرده اعتنایی نمیکنه…
چون یه حس پدرانه به صدف داره و رفتارهای صدف رو ناشی ...
کاش گریزی بود
از اینجای قصه که من ایستاده ام
تا آن سر ابرهای شمالی
که تمام سال
بی بهانه می بارید
و درختانی را سبز می کرد
که بعد از رفتن تو
کمر شکسته بودند.
کاش گریزی بود
رفتنی,
از اینجای شهر
تا هرجایی
که تو را مدام تکرار نمی کرد.
تو رفته بودی
من رفته بودم
اما از هم جدا نمی شدیم.
قسمتی از تو
در سرم جا مانده بود
زیر انگشتانم
که تمام زمستان
خواب می ...
رمان من تو روایت زندگی دختری با نام ثمین است که بخاطر قتلِ غیرعمد پدرِ ارسلان توسط برادرش، رابطه اش با ارسلان بهم میخوره.
این در حالیه که ثمین ازش حامله ست و ارسلان میلی برای ادامهی رابطه اش با ثمین نداره...
در تکاپوی پیگیری ثمین برای رضایت گرفتن از خانوادهی ارسلان، پای برادرِ بزرگتر ارسلان به ماجرا باز میشه و ...
با پیدا شدن یک نقشهی گنج زندگی خانواده درویش تحت شعاع قرار میگیرد و آنها را با وسوسهی پیدا کردن گنج به سرزمین دور افتادهی پدری میکشاند. غافل از اینکه به جز آنها خانواده ی دیگری نیز از آن نقشه و آن گنج خبر دارند و در رسیدن به آن از یک جادوگر بزرگو کارکشته کمک گرفته اند. داستان ...
رعنا زنی مستقل و بلند پرواز که هنوز ریشهی عشق گذشته را در قلبش نخشکانده، با صادق مردی سنتی ازدواج میکنه و این مشکلات دامن گیر میشود.
پیام اصلی من از نوشتن این رمان این بود که ما نباید از همهی آدمها انتظار داشته باشیم که تمام خصوصیات یک انسان عادی رو دارا باشن. رعنا دوست نداشت حس مادرانه رو ...