موضوع اصلی رمان اگه بارون بیاد یادت میوفتم
رهام، پسری بلندپرواز با غروری در حد آسمان، پس از سالها زندگی در آمریکا و گرفتن مدرک پزشکی، بهدلیل مرگ پدرش به ایران بازمیگردد. بازگشتی که قرار بود فقط مدیریتی حرفهای باشد، نه چیزی بیشتر. او عشق را بازی سادهای برای دلهای ضعیف میدانست. اما زندگی، گاهی درست همان جایی که فکرش را ...
موضوع اصلی رمان یاس
یاس دل به مردی بسته که گذشتهای پیچیده دارد؛ امیر، مردی طلاقگرفته با فرزندی کوچک، حالا با دختری روبهروست که پدرش این عشق را نمیپذیرد... و خودش هم درگیر پشیمانیست. در اوج این سردرگمی، پای ارشام به زندگی یاس باز میشود و با پیشنهادی جدی، ورق برمیگردد. اما سرنوشت بیرحمتر از آن است که فکر میکردند: امیر، ...
موضوع اصلی رمان نوازشم کن
مرد زخمخوردهای که توی نوجونیش توسط یه زنِ زیبا و افسونگر شکنجهی روحی و جسمی میشه و حالا اون نوجوون تبدیل شده به مردی جذاب و مغرور و پولدار و با نزدیک شدن به دختر بیستسالهی اون زن سعی داره خشونتهای تحمیل شده به خودش رو به مایا تحمیل کنه، اما با آوردن مایا توی زندگیش ...
موضوع اصلی رمان حاج آقا
تینا یک رویا دارد: آمریکا. پدرش فقط یک شرط برایش میگذارد؛ تمام درسهای دانشگاه را باید با موفقیت پشت سر بگذارد. تینا آمادهی جنگیدن برای رؤیایش است... تا اینکه در مسیرش با امیرعلی، استادی سختگیر و سرسخت، برخورد میکند. اما آیا این تقابل ساده، فقط یک لجبازی ساده است؟ یا سرآغاز چیزی بیشتر؟
مقداری از متن رمان ...
موضوع اصلی رمان شامپاین
زندگی برام شبیه خلأیه که صدا توش گم میشه... مثل سقوطی بیپایان، که فقط گوشهای از جامهام به شاخهای خشک گیر کرده، نه امیدی برای نجات هست، نه رمقی برای رها شدن. کناری ایستادم، خودم رو تماشا میکنم، و زندگیای رو میبینم که اشک، برای نداشتنهاش، زیادیه...
مقداری از متن رمان شامپاین
عصبی خندیدم و لبم رو به دندون ...
موضوع اصلی رمان سفیر عشق
دختری با حیایی مثالزدنی و نجابتی کمنظیر، ناخواسته درگیر احساسی ناب و متفاوت میشود؛ حسی شیرین، پاک، و عجیب که زندگیاش را دگرگون میکند. زنی که با از دست دادن همسر شهیدش، دل از ازدواج شسته و از هر وابستگی تازهای گریزان است... تا وقتی که سرنوشت در خانهاش را دوباره میزند. برادری پرشور، پس از ...
موضوع اصلی رمان باران عشق و غرور
باران تمجید، دختر بیستودوسالهایه که با غرورش معروفه؛ دختری سرد و مغرور که هیچکس نفهمیده پشت اون نگاه بیاحساس چی میگذره. حالا وسط بازی مرگ و زندگی گیر افتاده؛ بازیای که دو مرد مرموز توش مهرهچینی کردن: ماهان شریفی، قاچاقچی حرفهای که با وعدهی عشق نزدیک شد، اما پشتسرش معاملهی باران رو بسته بود… ...
موضوع اصلی رمان افرای ابلق
اون یه مرد عادی نبود؛ یه وکیل بلندآوازه، با ذهنی تیز و نگاهی که انگار از پشت صورتت رد میشد. اما پشت اون موفقیتها، یک راز بود؛ رازی که سالها باهاش زندگی کرده بود... من، دختری که از کودکی با نگاهی از بالا، ترحم یا طرد بزرگ شده بودم. اما تو نگاه اون، نه ترحم بود، ...