شروع رمان اوهام عاشقی از همخانگی زنی متاهل اما متارکه کرده با پسری هست که شب عروسیش فرار کرده، در تمام مدت همخانگی این دو نفر هیچ قانون و تابویی رو زیر پا نمی ذارن با اینکه عشق در سینه اشون پنهان شده اما به هم کمک می کنند از روابط سمی و خطرناک نجات پیدا کنند تا بهم ...
داستان رمان بازی خصوصی در مورد کودک همسری هست که بنا برسنت ها رخ می ده ، چون پسر کوچکتر خان پسری نداشته برای اینکه نسل و اسم و رسم از بین نره، دخترشو (حوا) در یازده سالگی به عقد نوه بزرگ خان (صارم) درمیارن اما چند روز بعد عقد عروس خان دخترِ تازه عقد شده اشو می دزده ...
قرار نبود بهخاطر اشتباه برادرم، فرشید، من پاسخگو باشم؛ اما شدم. یزدان پناهی برای انتقام از اون، با آبروی من بازی کرد؛ اما خبر نداشت گندی که داره هم میخوره؛ پای جفتمون رو تا ته دنیا اسیر این ماجرا میکنه. این وسط اونی که تقاص میداد، فرشید نبود؛ من و یزدان بودیم.
***
دارایی کمی نیست در دنیا!
اینکه امید داشته باشی ...
رمان حریر و حرارت سرگذشت واقعی دختری به نام حریره که دختر کوچیک یه خانواده متمول و سرشناسه، خانواده ای که بخاطر اعتقاداتی که دارن ازدواج ها اکثرا فامیلی هست و ارتباط با جنس مخالف در خارج از مهمونی خانوادگی، کاملا ممنوعه!
بعد ازدواج خواهر حریر، کسی به خواستگاری حریر میاد که اون رو قراره با روی پنهان خانواده آشنا ...
نسا و حامد دچار اقدام گناهی نابخشیدنی می شن اما نسا خیلی زود به خودش میاد و تموم تلاششو می کنه که جبران کنه اما حامد اصرار به ادامه مسیر داره در این میان رایان در سرراه نسا قرار می گیره که نسا فکر می کنه فرشته پاک و معصومیه که می تونه بااون گذشته رو جبران کنه اما ...
آذین دختر مرفه و پولداری که عاشق پسر سرایدار خونهشون میشه و برای به دست آوردنش هر کاری انجام میده، اما با فهمیدنِ این موضوع توسط پدرش، بین دو خانواده مشکلاتی بوجود میاد که باعث میشه زانیار خونهشون رو ترک کنه ولی آذین…
پیامم در رمان خواب و بیدار، در کنار جنبهی سرگرمیش، مشکلات و تفاوتهای دو قشرِ پررنگ جامعه ...
هزارچم 1 :
ریحانه کم سن و سال و بیتجربه فکر میکنه شهاب، پسر جسور و همه چیز تمومی که وارد زندگیش شده قراره تصویر واقعی عشق رو نشونش بده، غافل از اینکه ریحانه برای شهاب تنها یه طعمهاست تا بتونه از پسرعموش انتقام بگیره…
هزارچم 2 :
مانیا برای رسیدن به آرزوی تمام عمرش یعنی بازیگری سالهاست در تلاشه اما در ...
من تاوان دادم!
تاوان اعتمادی که کردم…
تاوان اون لحظه ای که چشامو بستم و راه عشق رو پیش گرفتم…
تاوان اون لحظهای آیندهم رو فروختم به یک خیال واهی!
و حالا من تبدیل شدم به کسی که پر از حسرته!
تبدیل شدم به کسی که دیگه امیدی به عشق نداره!
کسی که احساساتش رو کشته تا بارِ دیگه، از این عشقهای دروغین، شکست نخوره…
من ...