موضوع اصلی رمان معمر
این رمان، داستان پیرمردیست که در میان هیاهوی نفرت و دیوانگی، قلب فرتوتش زیر آوار خاطرات تلخ گذشته در هم شکسته. با هجوم یک اتفاق ناگهانی، بوی تعفن عشقی کهنه را بهوضوح حس میکند؛ عشقی که زمانی تمنایش را داشت، اما حالا چیزی جز بیزاری برایش باقی نگذاشته. قلبش، دروازهایست بسته با قفلی زنگزده از جنس فراموشی ...