موضوع اصلی رمان پاسار
امیرحسین همیشه عزیزکردهی فامیل بوده، مخصوصاً نورچشمی مادربزرگش. اما با پدر، مادر و پدربزرگش رابطهای سرد و پر از دلخوری دارد؛ چون گذشتهی تلخ و کودکانهاش را حاصل بیتوجهی و رفتارهای آنها میداند. حالا که با تلاش خودش به جایگاهی رسیده و روی پای خودش ایستاده، ورود ناگهانی ابوذر و پسرش ساعدی، پرده از رازهایی قدیمی برمیدارد؛ ...