دانلود رمان متهم‌ رمانتیک از لیلی محمدحسینی

دانلود رمان متهم‌ رمانتیک از لیلی محمدحسینی

موضوع اصلی رمان متهم‌ رمانتیک

هیچ‌کس نمی‌تونه برای همیشه هفده‌ساله بمونه… شبنم هم از این قانون مستثنی نبود. وقتی یک شک بی‌صدا توی ذهنش نشست، نمی‌دونست که داره قدم به مسیری می‌ذاره که برگشتی توش نیست. اون چشم‌هاش رو باز کرد تا واقعیت زندگیش رو ببینه اما دنیا براش حکم دیگه‌ای صادر کرد. چشم‌هاش رو ازش گرفت. دختری که برای دیدن جنگید، حالا باید یاد بگیره چطور با دلش ببینه… و این تازه آغاز داستانشه.

مقداری از متن رمان متهم‌ رمانتیک

لعنتی منظورم رو به ذهن خودش برداشت کرد رفتن و با قفل شدن در سد محکمم شکست روی زمین نشستم و به گریه افتادم نمیمردم تا وقتی که اون زنده بود نباید میمردم. چهار تا دوربین مخفی بالای سرم بود تمام پنجره ها حصار داشت با ناامیدی سرم رو به یه کارتون تکیه دادم. دی ان ای من دستشون افتاده بود اگه حتی از ینجا جون سالم به در میبردم احتمال نغمه ی مرگی که هر شب عزرائیل برای من میخوند بیشتر میشد. چند ساعت گذشت که در باز شد ریخت بی ریخت راننده جلوی روم ظاهر شد. – حال اسیرم چهطوره؟ باید باهم بریم توی سیرک. دوست داری دیگه نه؟ جواب ندادم که یقه ام رو کشید، عصبانی میشدم واویلا بود. اونقدر که ممکن بود جای من و همتا عوض بشه و من متهم به قتل بشم. با ناخن هام روی دستش کشیدم ولی ولم نکرد سرش رو کنار گوشم آورد و گفت: باید زنده بمونی تا بتونی پشیمونش کنی.

به پسر نگاه کردم آروم سر تکون داد و یه دفعه آستینم رو کشید با داد گفت: بریم توی سیرک چه ناخن های تیزی داری. بدون مقاومت کشیده شدم تا خودم رو توی یه سالن فوق العاده بزرگ دیدم! توی هر اتاقک شیشه ای چند نفر با روپوش وایساده بودن و سرشون توی میکروسکوپ ها بود یه کتابخونه ی قدی بزرگ ته سالن بود حتی سقف هم شیشه ای بود و میتونستم به راحتی دونه های برف رو تماشا کنم. توی اتاقی یه آدم رو به صندلی بسته بودن و چند نفر با لپ تاب و دفتر کنارش وایساده بودن راننده گفت: آزمایش های جدید رو روی اینها انجام میدن اینها اکثرا از یتیم خونه بهشون پیشنهاد کار و خونه میشه و با اومدنشون به اینجا مورد آزمایش قرار میگیرن. با ناراحتی به پسر نگاه کردم و گفتم: – خدا لعنتتون کنه. راننده گفت: – هی دختر این زبون آخر کار دستت میده از من گفتن بود. به پسر دوباره نگاه کردم که چهطوری داد و فریاد میکرد

و بقیه انگار داشتن داستان میخوندن. چهقدر دوست داشتم گردن تک به تکشون رو بشکنم – من رو هم میخواین آزمایش کنین؟ – نه فعلاً شانس آوردی همتا معمولاً هوای داروسازها رو داره ولی قشنگ معلومه میخواد سر روی تن تو نباشه. مدتی توی سیرک چرخیدیم و من فهمیدم قراره یکی از اون داروسازهای ممنوع الخروج بی احساس بشم پرسیدم: – تا کی داروسازها اینجان؟ چند وقت یه بار به خانوادهشون سر میزنن؟ – میرن؟ بعضی از اینها الان ده سال هست که رنگ خورشید و ندیدن اینجا آخر دنیاست کسی بیاد اینجا چه موشهای ازمایشگاه چه دانشمندها تا روز مردن اینجا میمونن بعد اینکه مردن توی زمین پشتی دفن میشن. – چی؟ یعنی قبرستون نمیبرینشون؟ راننده انگار با احمق طرف بود گفت: – نه توی زمین چال میشن همینجا. چه سرنوشت دردناکی داشتن این همه برای اون بیرحما کار میکردن و نتیجه هم یه قبر بینام و نشون بود.

دوباره گفتم: – الهی همتون زجرکش بشین. راننده چشم غرهای شدید رفت و گفت: – یه بار دیگه زر مفت بزن تا جای اون پسر ببندمت به صندلی. چشم ازش دزدیدم و به آدم هایی که شبیه ربات بودن توجه کردم یه دفعه از توی اتاق های گچی طبقه ی بالا مردهای سیاه پوش با اسلحه پریدن پایین صف بلند درست کردن و یکی در رو باز کرد دو تا پورشه ی سیاه مثل پورشه های تبلیغاتی اون شب وارد شدن و یه لامبرگینی آخر هم دوباره دوتا پورشه وارد شدن. همتا بود مثل چی ازش می ترسیدم و در عین حال عصبانی بودم راننده براش سر تکون داد ولی حواسش نبود خم شد و در رو برای یکی دیگه باز کرد. ابروهام بالا رفت اون همتای کله بادی داشت جلوی کی خم و راست میشد؟ اول کفش های چرم براقش رو دیدم بعد شلوار اتوکرده ی سیاه و کت سیاهی که کیپ تنش بود مرد حدودا بیست و هشت ساله میخورد و حتی چند سال از همتا کوچیکتر بود.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
هیچ‌کس نمی‌تونه برای همیشه هفده‌ساله بمونه… شبنم هم از این قانون مستثنی نبود. وقتی یک شک بی‌صدا توی ذهنش نشست، نمی‌دونست که داره قدم به مسیری می‌ذاره که برگشتی توش نیست. اون چشم‌هاش رو باز کرد تا واقعیت زندگیش رو ببینه اما دنیا براش حکم دیگه‌ای صادر کرد. چشم‌هاش رو ازش گرفت. دختری که برای دیدن جنگید، حالا باید یاد بگیره چطور با دلش ببینه… و این تازه آغاز داستانشه.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: متهم‌ رمانتیک
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: لیلی محمدحسینی
  • ویراستار: به بوک
  • تعداد صفحات: 636
  • حجم: 6 مگابایت
  • منبع تایپ: به بوک
خرید کتاب
50,000 تومان
  • Admin
  • 8 بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
دیگر آثار
ورود کاربران

درباره ما
به بوک
دانلود رمان, رمان, دانلود رمان عاشقانه, رمان عاشقانه, دانلود رمان کل کلی, رمان جدید, رمان ایرانی, رمان بوک, دانلود رایگان رمان بدون سانسور pdf
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!