موضوع اصلی رمان بهار رسوایی
عمران کلهخرابه، یه بوکسور عصبانی که وقتی پای انتقام وسط میاد، دیگه چیزی جلودارش نیست. برای ضربه زدن به بهزاد، میره سراغ خواهرش: بهار. دختری که قراره با پسرعموی خودش ازدواج کنه. اما عمران با کاری که نباید میکرد، همهچی رو بهم میریزه. حالا مجبور میشه با بهار ازدواج کنه، ولی این ازدواج اجباری تازه شروع ...
موضوع اصلی رمان تدریس عاشقانه
آرمان زند، استاد خوشنام و پزشکی برجسته که پس از سالها تحصیل و کار در خارج از کشور به ایران بازگشته، حالا زندگیای آرام و هدفمند را در پیش گرفته است. اما روزگار همیشه طبق برنامه پیش نمیرود... در پی مجموعهای از اتفاقات پیشبینینشده، آرمان ناخواسته درگیر ماجرایی میشود که پایانش به یک ازدواج اجباری ختم ...
موضوع اصلی رمان نیلای
نیلای نخبه جهانی است و جاسوسهای مردمی به دنبال حذف او هستند. یکی از این جاسوسها، سایه، به دلیل انتقام از عشق قدیمیاش به دنبال نیلای است. در این راه، سایه با حامی، پسری سرد و مغرور که به نیلای کینه دارد، میشود. اما نیلای بسیار باهوش است و به راحتی تسلیم این نقشهها نمیشود. در طول ...
موضوع اصلی رمان آبان
آبان زند... دختره هفده سالهای که به طریقی خون بس یک مرد متاهل میشه! مردی جذاب که دلبسته همسرشه اما مجبور میشه آبان و عقد کنه!
مقداری از متن آبان
با لبخند سرش را روی سینه اش فشرد و همزمان با بستن چشم هایش، جواب داد: _ پرتقال خوشمزه... از من میپرسی آخه؟ مگه من حامله شدم خانوم؟ چشم ...
موضوع اصلی رمان سیاه مست
جنازهی لخت خواهرِ یارا، نامزدِ سهند خان بزرگ آبادی رو صبح زود تو خونه باغ یه مرد غریبه پیدا کردن! سهند خان انتقامِ این رسوایی و بی آبرویی رو از خواهر کوچیک یلدا گرفت!
مقداری از متن سیاه مست
با خندهای که حالا شدیدتر شده بود پشت گردنش را مالید: - باشه... ما که رفتیم ولی این رسمش ...
موضوع اصلی رمان التیام
رعنا دختری که در روز ختم مادرش چشمانش به گلنار، زن پدر جدیدش افتاد که دوشادوش پدرش ایستاده بود. بلافاصله پس از مرگ مادرش پی به خیانت مهراب، پدرش، با گلنار آبدارچی مدرسه اش می برد. برای انتقام از مهراب خود را وارد یک ازدواج قراردادی با شاهرخ میکند. شاهرخ، مردی است که در پی از دست دادن ...
دختر حاج سید غلام رضا ملکوت، قاضی کاشانی ، از خانه به قصد خروج از مرز، توسط یک قاچاقی به نام منوچهر، فرار می کند، در مسیر تریلی حاوی بشکه های بنزین، منفجر می شود، و نام ستیلا سادات ملکوت، در لیست، اجساد سوخته شده ی غیر قابل شناسایی ، قرار می گیرد. همه چیز به اینجا ختم نمی ...
دختر حاج سید غلام رضا ملکوت، قاضی کاشانی ، از خانه به قصد خروج از مرز، توسط یک قاچاقی به نام منوچهر، فرار می کند، در مسیر تریلی حاوی بشکه های بنزین، منفجر می شود، و نام ستیلا سادات ملکوت، در لیست، اجساد سوخته شده ی غیر قابل شناسایی ، قرار می گیرد. همه چیز به اینجا ختم نمی ...