دانلود رمان ققنوسی در آتش از ملیسا کوه کبیری

دانلود رمان ققنوسی در آتش از ملیسا کوه کبیری

موضوع اصلی رمان ققنوسی در آتش

چه بازی تلخ و بی‌رحمی بود این روزگار! زنی که با رنج و سختی بزرگ شده و حالا بهترین وکیل شده بود، ناگهان درگیر پرونده قتل صمیمی‌ترین دوستش شد؛ پرونده‌ای که بی‌خبر او را به راز بزرگی در دل خانواده‌اش رساند. رازی که همه چیز را زیر و رو کرد و مسیر زندگی‌اش را برای همیشه تغییر داد.

مقداری از متن رمان رمان ققنوسی در آتش

اما آقای قاضی! -حق دفاع ندارید خانم نیکزاد، قرار نیست همیشه برنده ی بازی شما باشید! مدرکی ندارید که دفاعیاتتون رو ثابت کنه، فیالواقع تا مشخص شدن جواب پزشک قانونی قتل غیرعمد تلقی میشه. قاضی از جایش بلند شد. آرتا با پوزخندی نگاهش کرد، وفا با نگاه پر از حرصی سریع پرونده را از روی میز جمع کرد و دنبال قاضی رفت. -صبر کنید حاج آقا! قاضی کلافه به سمتش برگشت. -شما که خودتون همه چیز رو بهتر میدونید… چه دلیلی داره یه شبه رأی شما عوض بشه؟! -گوش کن دختر جون، تمام فیلم های اون بانک از بین رفته و دیگه هیچ مدرکی نداری که ثابت کنی، افشین، تمنا رو کشته! از صدق گفته هات با خبرم ولی… صدایش را آرامتر کرد و با نگاهی به اطراف پچ زد: -چون میدونم سر شغلت شوخی نداری و تو کارت معرکه ای؛ بهت پدرانه میگم پات رو از این پرونده بکش بیرون! اینها خیلی کله گندهتر از چیزی هستن که فکرش رو میکنی!

اگه این مسیر رو بگیری و بری تا تهش، خودت هم میشی مثل تمنا! گفت و مثل برق و باد از میان چشمان متعجبش گذشت! با رفتن قاضی، آرتا قدمی نزدیکش شد. با خنده گفت: -باخت چه حسی داره وفا؟! نگاه تحقیرآمیزی به سر تا پایش انداخت. -جوجه رو آخر پاییز میشمارن آقای امین! خنده ی مضحکه آمیزی کرد. -باورم نمیشه وفا… برای اولین بار میخوای به آرتا ببازی! چه خاطره ی شیرینی! جزو اولین های زندگیمون مینویسمش! پوزخندی زد و با برداشتن کیفش، سمت درب خروج دادسرا رفت. عینک دودیاش را به چشم زد و آخرین پله را پایین آمد، سمت ماشینش میرفت که. -خانم نیکزاد؟ سمت صدا برگشت، سر تا پای پسر را از نظر گذراند و با اخم جواب داد: -بله؟! زیر چشمی اطراف را از نظر گذراند. -محوطه پشت دادسرا میبینمتون. گفت و رفت! در دل پوزخندی زد، لابد از طرف آرتا بود! مثل همیشه، استوار سمت محوطه قدم برداشت.

هیچ کس نبود، پسر که با آن تیپ خفنش شبیه مدل های آمریکایی شده بود، به دیوار تکیه داده و سیگار میکشید. -از طرف آرتایی؟! میخوای رأی دادگاه رو عوض کنی؟ پوزخندی زد و سیگار را زیر پایش انداخت. -چهقدر برای این پرونده مصممی؟! پر حرص گفت: -به قدری مصمم هستم، که نذارم خون تمنا پای مال بشه! دختر دست گل مردم الان جسدش اینقدر آش و لاشه که حتی نمیشه غسلش داد! پسر اخم هایش در هم رفت و با صدای بم و جدی اش گفت: -اگه دوست نداری خون تمنا پای مال بشه؛ کاغذی را سمتش گرفت. -به این شماره پیام بده، آدرس و ساعت قرار رو برات میفرستم. کلید انداخت و وارد شد. قارچ هایی که خریده بود را روی کانتر گذاشت، کلافه مانتو و شالش را روی کاناپه پرت کرد. به سمت تلفن که چراغ پیغامگیرش روشن و خاموش میشد، رفت و دکمه پخش را زد.

با شنیدن صدایش، پوزخندی زد و همانطور که قارچ ها را روی تخته خورد میکرد، به مکالمه اش گوش سپرد. -وفا جان… گوشیت خاموش بود، تلفن خونه رو هم که جواب نمیدادی… لج نکن عزیزم، شاهرخ برای فردا بلیط گرفته. پیغام بعدی… -چرا جواب نمیدی وفا… پدرت میگه با آرتا بیا. تنها نیستی دخترم، حاضر شید باهم بیاید. صبر شاهرخ رو بیشتر از این امتحان نکن! تلفن زنگ خورد و روی پیغام گیر رفت. -شاهدخت… گوشیت رو چرا جواب نمیدی؟ قهری هنوز؟! با شنیدن صدای مهربانش، چاقو را روی میز گذاشت و سریع خودش را به تلفن رساند و جواب داد. -نه قهر نیستم. مهرداد پشت خط خندید. -چته باز؟ چرا سگ شدی؟ پوفی کشید و روی کاناپه خوش را پرت کرد. -نگو مهرداد، اعصابم بدجور خط خطیه! -شیری یا روباه؟ -شیر که سهله! مورچه هم نیستم! لحنش جدی شد، از وفای همیشه برنده این لحن بعید بود! -چی شده وفا؟

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
چه بازی تلخ و بی‌رحمی بود این روزگار! زنی که با رنج و سختی بزرگ شده و حالا بهترین وکیل شده بود، ناگهان درگیر پرونده قتل صمیمی‌ترین دوستش شد؛ پرونده‌ای که بی‌خبر او را به راز بزرگی در دل خانواده‌اش رساند. رازی که همه چیز را زیر و رو کرد و مسیر زندگی‌اش را برای همیشه تغییر داد.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: ققنوسی در آتش
  • ژانر: معمایی، درام
  • نویسنده: ملیسا کوه کبیری
  • ویراستار: به بوک
  • تعداد صفحات: 360
  • حجم: 3 مگابایت
  • منبع تایپ: به بوک
خرید کتاب
50,000 تومان
  • Admin
  • 24 بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
ورود کاربران

درباره ما
به بوک
دانلود رمان, رمان, دانلود رمان عاشقانه, رمان عاشقانه, دانلود رمان کل کلی, رمان جدید, رمان ایرانی, رمان بوک, دانلود رایگان رمان بدون سانسور pdf
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!