دانلود رمان آن مادران این دختران از بلقیس سلیمانی

دانلود رمان آن مادران این دختران از بلقیس سلیمانی

موضوع اصلی رمان آن مادران این دختران

ثریا زمانی که تنها سه ماهه باردار بود، همسرش را از دست داد و با باری سنگین از تنهایی و مسئولیت راهی تهران شد. او با شغل معلمی، آنا را به تنهایی بزرگ کرد. سال‌ها گذشته و اکنون آنا دختری جوان و سرکش است که به‌شدت در برابر مادرش ایستادگی می‌کند. رابطه میان آن‌ها پر از سوء‌تفاهم و ناتوانی در درک متقابل است. ثریا که از تلاش‌های بی‌ثمرش خسته و ناامید شده، درمی‌یابد که فاصله میان او و دخترش روز‌به‌روز بیشتر می‌شود.

مقداری از متن رمان آن مادران این دختران

ساختمان فرو بریزد همان بار اول فرو می ریخت و اگر قرار بود آن جسد متفکر درب و داغان بشود شده بود. از صبح تا لحظه ای که خیز برداشته بود طرف در، یکسر درگیر رساله اش بود. املت شب گذشته را خورده بود و به دل و رودهاش فکر کرده بود که همچون ماشینی قراضه و فکسنی کار میکرد. کلید را که از قفل بیرون می آورد فشار مثانه اش به نهایت میرسد. در را نمیبندد در دستشویی را باز میگذارد و کارش را می کند. سرخوش از دستشویی بیرون می آید. برای چنین دفعی باید دست کم چهل دقیقه توی دستشویی میماند حالا ترس و اضطراب کار خودش را کرده بود و ماهیچه های شل و وارفته اجازه داده بودند به راحتی راهی چاه فاضلاب شود. چه روزگار خوشی داشت این مثانه آن بیست و پنج روز جراحی و نمونه برداری. کیف پول و کلید را میگذارد جلوی آینه

و به اتاق خوابش میرود. شلوار خیس را عوض میکند و آن را مقابل بینی اش میگیرد و بو میکند. بوی ترشیدگی میدهد همان بویی که سال ها قارچ دهانش مسبب آن بود و حالا بو و قارچ یکجا ناپدید شده بودند. پس این بوی ترشیدگی و پلاسیدگی از چه بود؟ از بی حمامی چهار روز بود؟ حمام نرفته بود. موهایش چرب بود و وسط پاهایش عرق کرده بود. این چهار روزه که مشغول رساله اش بود، بی خیال بو چرک و حمام شده بود چهار روز بود به زندگی عادی برگشته بود. در را قفل میکند. حتی در آکاردئونی را هم قفل میکند. بازگشت از جهان مردگان همین بود کسی که از جهان مردگان برگردد دیگر از مردن نمیترسد یک بار روی پله اول جلوی واحدش مرده بود و حالا یکی یکی پله ها را پشت سر میگذاشت و بوی آبگوشت پر از دنبه ای را به ریه هایش میفرستاد

که از واحدهای طبقه سوم می آمد. با کفشش تکه های شیشه را اینور و آن ور پرتاب می کند. صدای جیغ آمبولانس ها حسابگرش به کار می افتد؛ زلزله چندان خرابی به بار نیاورده وگرنه راه ها و خیابان ها بسته میشدند و به این سرعت نیروهای امداد به محل نمی رسیدند. در اکثر واحدها باز است. چهار طبقه را آن قدر آهسته پایین می رود که آمبولانس ها و ماشین های آتش نشانی وارد کوچه میشوند و او واضح و دقیق صدای مردی را میشنود که فریاد میزند از شکاف فاصله بگیرید. اول بو را حس می کند و بعد روده ها را میبیند، بوی چاه مستراح است و بوی پیرمردها، حتم آقا بیژن خودش را خراب کرده این بوی اوست. بوی آشنای این چند سال روده ها تیره و پر از کثافت اند. سعی میکند پاهایش را روی آنها نگذارد، به سختی از میان کیلومترها روده متعفن و خرده شیشه خرد شده خودش را میرساند دم در

و خداروشکر خیلی نگرانتون بودم. بو غیر قابل تحمل شده زل میزند به آقا بیژن ژولیده که با پیژامه راه راهش جلوی در ایستاده و تیکتیک میلرزد دختر خانوم نبودند؟ نه. از جلوی آقا بیژن میگذرد. آقا بیژن شکم پر از چربی و روده اش را کنار میکشد ثریا میگوید ببخشید. میبینید سرکار خانوم این شهر داره کم کم به قعر زمین فرو میره. دیروز میدون اعدام امروز اینجا. نگاه میکند به زن ها و مردهایی که از این سر کوچه تا آن سر آن ردیف ایستاده اند و به شکافی زل زده اند که آسفالت ماشین ها و کوچه را یکجا بلعیده. از شکاف فاصله بگیرید از ساختمان ها هم فاصله بگیرید. مرد آتشنشان بیسیم به دست با دست مردم را از شکاف دور می کند. در واقع آن چیزی که ثریا میبیند شکاف عمیق و به نسبت باریکی است که از جلوی آپارتمان یاس شروع شده و از ساختمان …

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
ثریا زمانی که تنها سه ماهه باردار بود، همسرش را از دست داد و با باری سنگین از تنهایی و مسئولیت راهی تهران شد. او با شغل معلمی، آنا را به تنهایی بزرگ کرد. سال‌ها گذشته و اکنون آنا دختری جوان و سرکش است که به‌شدت در برابر مادرش ایستادگی می‌کند. رابطه میان آن‌ها پر از سوء‌تفاهم و ناتوانی در درک متقابل است. ثریا که از تلاش‌های بی‌ثمرش خسته و ناامید شده، درمی‌یابد که فاصله میان او و دخترش روز‌به‌روز بیشتر می‌شود.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: آن مادران این دختران
  • ژانر: عاشقانه، اجتماعی
  • نویسنده: بلقیس سلیمانی
  • ویراستار: به بوک
  • تعداد صفحات: 326
  • حجم: 31 مگابایت
  • منبع تایپ: به بوک
خرید کتاب
60,000 تومان
  • Admin
  • 20 بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
ورود کاربران

درباره ما
به بوک
دانلود رمان, رمان, دانلود رمان عاشقانه, رمان عاشقانه, دانلود رمان کل کلی, رمان جدید, رمان ایرانی, رمان بوک, دانلود رایگان رمان بدون سانسور pdf
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!