دانلود رمان ساقی از زینب عامل

دانلود رمان ساقی از زینب عامل

موضوع اصلی رمان ساقی

سکوتی داشت از جنس نسیم، اما دلش به تلاطم افتاد آن روز که آراز خشمگین شد. مردی که با رفتن نامزدش در روز عروسی، همه آرامشش را باخت و در پی انتقامی کور، قلب دختری را شکست که خودش بی‌خبر عاشقش بود. ساقی، نجیب و دل‌سوخته، حالا باید تاوان خیانتی را بدهد که مرتکبش نبود. در خانه‌ای که باید مأمن عشق می‌بود، خدمتکار شد… اما دلش هنوز می‌تپید. و این بار نوبت اوست؛ برای جبران، برای گرفتن انتقام دلش، برای شکستن غروری که او را ندید… ساقی، دختری با چادری ساده و نگاهی عمیق، حالا بازی را عوض خواهد کرد.

مقداری از متن ساقی

سرگرم گوشی ام بودم که در ماشین باز شد. با دیدن باکس گل بزرگی که در دست داشت متعجب شدم. باکس را روی پایم گذاشت و تازه متوجه شدم یک گلدان کوچک و بامزه هم در دست دارد. گلدان را هم به دستم داد و گفت: _ برای چشم روشنی خونه جدید گل میبرن یا چی؟ من در این حد بلد بودم دیگه. این باکس که یه روز بیشتر نمیمونه. اما گل فروشه گفت اون گلدون واسه نگهداری تو آپارتمان مناسبه. اسمشم سخت بود نفهمیدم چی چیه. چرا اینگونه از من دل میبرد؟ مگر من چه گناهی داشتم؟ با هیجان بی اندازهای لب زدم: _ وای آراز ممنونم. خیلی قشنگن. بی هوا سرش را نزدیکم آورد. _ یه بار دیگه بگو. هاج و واج نگاهش کردم. _ چی رو؟ خندید. _ نخودچی رو. ولش کن هیچی. میدونستم زودتر واست گل میخریدم.

اول چندان متوجه شیطنت آشکار کلامش نشدم، اما وقتی حرکت کرد تازه فهمیدم منظورش به صدا کردن اسمش بوده است. واکنشی نشان ندادم. نگاهم را به گلبرگ های مخملی رز ها دوختم و گلدانی که اسمش را نمیدانستیم. گوشیاش را درآورد و سمتم گرفت. _ بیا با این یه عکس از اون گلدون بگیر. بابا حتما میشناسه چیه. عاشق این جور چیزاست. میپرسم بهت میگم. حواسش به همه چیز بود. حرفش را گوش دادم و با گوشی اش از گلدان عکس گرفتم، اما موقعی که داشتم گوشی را به خودش بر میگرداندم زمزمه کردم: _ خودم براش اسم میذارم. ماشین را مقابل آپارتمان پارک کرد. _ خوبه. فقط مثل من که اسم سگمو فندق گذاشتم تو فندق و گردو نذار. بعدا پشیمون میشی. _ چرا؟ حین پیاده شدن جواب داد: _ چون الان هم قد من شده.

فکر کن اسم من فندق باشه. خندیدم. گلدان را از دستم گرفت و با لبخند از ماشین پیاده و دوشادوش یکدیگر وارد ساختمان شدیم. رحیمی مدیر ساختمان کنار آسانسور ایستاده بود. برایم جای سؤال بود که این مرد کار و زندگی ندارد؟ در مدتی که ساکن این ساختمان بودم هر وقت از خانه بیرون زده بودم همیشه با او در پارکینگ یا راه پله ها رو در رو شده بودم. آن قدر این برخورد ها تکرار شده بودند که دیگر کاملا شک داشتم تمام این ها تصادفی باشد. همین که ما را کنار هم دید معنادار نگاهمان کرد. امیدوار بودم حرکت یا رفتاری نکند که آراز متوجهش شود. امیدم زیاد ادامه دار نشد چون خیره نگاهم کرد و گفت: _ سلام خانم مولایی. خوبین؟ زیرلب جوابش را دادم که به آراز اشاره کرد. لحنش چنان معنادار و زننده بود که آراز اخم کرد.

_ ظاهرا مهمون دارین؟ آراز با تند و بی پروا گفت: _ خانم مولایی برای مهمون دعوت کردن باید با شما هماهنگ شن؟ از لحن جدی آراز خشکش زد که عذر خواهی کوتاهی کرده و از پله ها بالا رفت. نفسم را با حرص بیرون دادم. آراز تا وارد شدن به خانه چیزی نپرسید اما به محض اینکه داخل خانه شدیم گفت: _ این پسره که مزاحمت نمیشه؟ خودم را به بی خیالی زدم. _ نه بابا زن داره. پوزخندی زد. _ چه توجیه خوبی واقعا! متاهلا که بیشتر سر و گوششون میجنبه. حواست باشه. غلط زیادی کرد بگو گوشش رو بپیچونم برای اینکه ماجرا کش پیدا نکند به بهانهی تعویض لباس به اتاقم رفتم. بارانی و مقنعه ام را با یک پیراهن اسپورت که بلندی اش تا وسط های پایم بود و یک شال آبی آسمانی عوض کرده و بعد از شستن و خشک کردن دست …

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
سکوتی داشت از جنس نسیم، اما دلش به تلاطم افتاد آن روز که آراز خشمگین شد. مردی که با رفتن نامزدش در روز عروسی، همه آرامشش را باخت و در پی انتقامی کور، قلب دختری را شکست که خودش بی‌خبر عاشقش بود. ساقی، نجیب و دل‌سوخته، حالا باید تاوان خیانتی را بدهد که مرتکبش نبود. در خانه‌ای که باید مأمن عشق می‌بود، خدمتکار شد... اما دلش هنوز می‌تپید. و این بار نوبت اوست؛ برای جبران، برای گرفتن انتقام دلش، برای شکستن غروری که او را ندید... ساقی، دختری با چادری ساده و نگاهی عمیق، حالا بازی را عوض خواهد کرد.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: ساقی [جلد اول]
  • ژانر: عاشقانه، همخونه ای
  • نویسنده: زینب عامل
  • ویراستار: به بوک
  • تعداد صفحات: 3497
  • حجم: 8 مگابایت
  • منبع تایپ: به بوک
لینک های دانلود
  • Admin
  • 1,595 بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
دیگر آثار
ورود کاربران

درباره ما
به بوک
دانلود رمان, رمان, دانلود رمان عاشقانه, رمان عاشقانه, دانلود رمان کل کلی, رمان جدید, رمان ایرانی, رمان بوک, دانلود رایگان رمان بدون سانسور pdf
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!