یاس و پرهام با هم یه گذشته ی تاریک دارن که هیچکس از رابطه اشون خبر نداره.
رابطه ای که برای یاس از روی اجبار بوده و برای فرارش از پرهام، با عموی اون ازدواج میکنه تا پرهام بیخیالش بشه. غافل از اینکه پرهام باز هم بهش نزدیک میشه و بین هردوشون اتفاقی میفته که…
هدفم از نوشتن رمان یاس نشون ...
لیلیفر عشق سهراب را در دل دارد و سهراب فکر میکند به زودی میتواند در کنار یار قرار بگیرد اما نمیداند که برادرش سپندیار هم عاشق لی لی فر شده.
داستان وقتی شروع می شود که سپندیار به دست شاهین برادر لیلیفر کشته میشود. حالا همه چیز عوض شده است! لیلیفر قرار است خونبس مرگ برادر سهراب شود.
رمان نیلوفری در ...
امیر و رخساره، بر خلاف میل خانواده ها و با وجود دشمنی و کینه ای قدیمی که در بین اونها برقرار بوده، برای ازدواج با هم فرار میکنند. الهه خواهر امیر و کاوه برادر رخساره به دنبال آنها می گردرند. با پیامهایی که امیر برای الهه میفرستد،این تعقیب و گریز شکل دیگری به خودش میگیرد اما در نهایت کینهها ...
مرگ مشکوک یاشار باعث می شود برادر او یزدان بعد از سال ها به ایران برگردد تا پی به ماجرا مرموز قتل برادرش ببرد. مارال سالهاست به عنوان طراح پارچه در کارخانه نستاجی شیوا مادر یاشار و یزدان کار می کند. کارخانه ای که رازهایی مهم در پس خود دارد. سروش، پسرعمه ياشار كه متوجه رابطه ای بین مارال ...
رمان اقلیم دیوانگی داستان امیرعلی بزرگمهر و غزل تدین است که سرنوشت آنها را روبه روی هم قرار داد.
حادثه ی تصادفی سخت، زندگی امیرعلی، فوتبالیست معروف کشور را دگرگون و او را ویلچر نشین کرده است در حالی که متهم به قتل هم شده است! همین موضوع باعث فرار او و آشنایی با غزل می شود.
غزل سرسخت و منطقی ...
رمان فایتر به قلم اکرم حسین زاده داستان زندگی دختری به نام لیلی است که در پی مفقود شدن مرموز پدرش با لباس و عنوانی مردانه وارد محیط کاری پدرش میشود تا راز این ماجرا را بفهمد.
اما او غافل از حضور مردی که بعد از سالها به وطن برگشته شده است. مردی که میخواهد پرده از راز یک جنایت ...
رمان کابوس عمارت اربابی روایت شازده مراد است که برای سرکشی به اموالش از شهر، راهی خانوالاده است.
او که زودتر از خدمتکارهایش، به تنهایی راه افتاده است در میان راه دختر زیبا و عشوهگری را میبیند به نام رامشنوا و دل به او میبندد. رامشنوا او را به خانهاش دعوت میکند اما شازده دختر را در دل کویر گم ...
رمان ابرها نگاه میکنند روایت زندگی دختری به نام مرسده است که پدرش را از دست داده. سر به هواست و با سختی و زور دانشگاهش را تمام کرده و به نظر اطرافيان او کاملا بی استعداد است و فقط زیبایی دارد.
برای تغییر مسیر زندگیش پا به شهری می ذاره که نه تنها توی اون کاملا غریبه است بلکه ...