رمان من تو روایت زندگی دختری با نام ثمین است که بخاطر قتلِ غیرعمد پدرِ ارسلان توسط برادرش، رابطه اش با ارسلان بهم میخوره.
این در حالیه که ثمین ازش حامله ست و ارسلان میلی برای ادامهی رابطه اش با ثمین نداره...
در تکاپوی پیگیری ثمین برای رضایت گرفتن از خانوادهی ارسلان، پای برادرِ بزرگتر ارسلان به ماجرا باز میشه و ...
فرانک به دنبال رحم اجاره ای هست، یه زن که مورد اعتماد باشه، زنی سالم مخصوصا از لحاظ اخلاقی. بعد از کلی جستجو به نتیجه مطلوب نمیرسه، خیلی سخت پسند هست و نکته بین، یکی از دوستان صمیمیش مهرآفرین رو معرفی میکنه.
مهرآفرین دوست دوران دانشکدهی اونا، دختری زیبا، اصیل و خانواده دار. آخرین بار دو سال پیش در مراسم ...
رمان نغمه شب روایت گر سرگذشت نغمه است. نغمه تک دختر یه سازنده سرشناس تو شیرازه، دختری که بخاطر نگرانی ها و حساسیت پدر و مادرش وابسته و منزوی شده. بخاطر این وابستگی ها نغمه سه ساله پشت کنکور مونده و به شدت دلش استقلال و رفتن از خونه میخواد. برای همین از مردی کمک میگیره تا بتونه پدرش ...
رعنا زنی مستقل و بلند پرواز که هنوز ریشهی عشق گذشته را در قلبش نخشکانده، با صادق مردی سنتی ازدواج میکنه و این مشکلات دامن گیر میشود.
پیام اصلی من از نوشتن این رمان این بود که ما نباید از همهی آدمها انتظار داشته باشیم که تمام خصوصیات یک انسان عادی رو دارا باشن. رعنا دوست نداشت حس مادرانه رو ...
اعجاز داستان عشق دیرینه و شعله ور دختری به پسری که حامی زندگی اوست. دختری از تبار کرد که عشقش در حال جوانه زدن است. با پا پیش گذاشتن پسر، برادرش وارد شوک و بهت عظیمی می شود. انگار که قرار است دوباره داستان هابیل و قابیل رقم بخورد!
رمان اعجاز به صورت نسخه چاپی از انتشارات صدای معاصر قابل ...
رمان استخوان سوز به قلم دل آرا دشت بهشت داستان دختری به نام مژده است که با وجود مخالفت برادرهایش به پشتوانه حمایت پدر برای تحصیل به شهر دیگری میرود. برای او اعتماد پدر و مادرش مهمترین چیز در دنیاست. اما همکلاسی او باعث ایجاد تغییرات بزرگی در شخصیتش می شود. او از یک مژده محافظه کار، به دختری ...
موضوع اصلی رمان چشمان :
رمان چشمان سرگذشت دختریه که حاصل یک تجاوز بوده…
مقداری از متن رمان چشمان :
تو تاریکی، قفل در پشت بوم رو باز کردم و آروم رفتم رو پشت بوم… برق هارو روشن نکردم، که همسایه ها متوجه من نشن.
سقف ساختمون ما، تقریبا پایین تر از همه بود. یه ساختمون سه طبقه سی ساله! تو منطقه شلوغ ...
موضوع اصلی رمان صحرا :
ازدواج اجباری
مقداری از متن رمان صحرا :
تا به خودم بیام دانیال منو کشید سمت خودش و لبمو بوسید کوتاه بود… داغ بود ….اولین بارم بود باورم نمیشد
دلم میخواست دستمو بلند کنم و بزنم زیر گوشش
عصبانی بودم نگاهم به دختره افتاد که با چشمای اتیشی به ماخیره بود
دانیال ازم جدا شد
لبشو تر کرد اما من ماتم ...