رمان فایتر به قلم اکرم حسین زاده داستان زندگی دختری به نام لیلی است که در پی مفقود شدن مرموز پدرش با لباس و عنوانی مردانه وارد محیط کاری پدرش میشود تا راز این ماجرا را بفهمد.
اما او غافل از حضور مردی که بعد از سالها به وطن برگشته شده است. مردی که میخواهد پرده از راز یک جنایت ...
رمان کابوس عمارت اربابی روایت شازده مراد است که برای سرکشی به اموالش از شهر، راهی خانوالاده است.
او که زودتر از خدمتکارهایش، به تنهایی راه افتاده است در میان راه دختر زیبا و عشوهگری را میبیند به نام رامشنوا و دل به او میبندد. رامشنوا او را به خانهاش دعوت میکند اما شازده دختر را در دل کویر گم ...
رمان ابرها نگاه میکنند روایت زندگی دختری به نام مرسده است که پدرش را از دست داده. سر به هواست و با سختی و زور دانشگاهش را تمام کرده و به نظر اطرافيان او کاملا بی استعداد است و فقط زیبایی دارد.
برای تغییر مسیر زندگیش پا به شهری می ذاره که نه تنها توی اون کاملا غریبه است بلکه ...
رمان منتظرم بارون بیاد به قلم مریم ریاحی داستان زندگی دختری به نام یوکابد است که در محله های اطراف تهران زندگی می کند. پدر و مادرش را از دست داده و به همراه مادربزرگ و برادر و خواهرش روزگار می گذراند. همه چیز از جایی شروع می شود که در عصر یک روز طوفانی مردی ناشناس و زخمی ...
رمان استخوان سوز به قلم دل آرا دشت بهشت داستان دختری به نام مژده است که با وجود مخالفت برادرهایش به پشتوانه حمایت پدر برای تحصیل به شهر دیگری میرود. برای او اعتماد پدر و مادرش مهمترین چیز در دنیاست. اما همکلاسی او باعث ایجاد تغییرات بزرگی در شخصیتش می شود. او از یک مژده محافظه کار، به دختری ...
موضوع اصلی رمان سیزده :
رمان سیزده سرگذشت دختریه که مورد تعرض قرار گرفته.
مقداری از متن رمان سیزده :
مثل مار زخم خورده به خودش پیچید. تمام تنش آتش گرفته بود. او کجا بود؟ او را کجا برده بودند؟ کجا پیدایش میکرد ؟ چه بلایی سرش آمده؟ اکنون چه حالی داشت؟
دندان هایش را روی هم سایید. با مشت گره کرده از ...
خلاصه رمان دوجلدی تب داغ گناه (هوس)
در رمان تب داغ گناه (هوس) جلد 1 میخوانیم که خیانت پدر نفس و مادر ارمین منجر به مرگ پدر و مادر آرمین می شه، سیزده سال بعد آرمین به شکل ناشناس وارد زندگی و خانواده نفس می شه، اونم به عنوان رئیس پدرش و نقشه می کشه نفسو عاشق خودش کنه و ...
موضوع اصلی رمان شمع بی فروغ :
سرگذشت دختری که مجبور به انتخاب سرگرد عاشق پیشه و جذاب آگاهی میشه ولی روز عقدش توسط دوست پسرش بی آبرو میشه.
مقداری از متن رمان شمع بی فروغ :
صدای جیغ و دست دخترها و پسرها با هم قاطی شده بود و منی که طبق معمول زیادهروی کرده بودم سرگیجه امونم رو بریده بود.
با ...