در رمان در خلوت یک گرگ میخوانیم که رئیس مجموعهی مشهور آژند، مرد مرموزی است که جز نام هیچ کس چیز دیگری از او نمیداند. به علت مبتلا بودن یه یک بیماری روانی، قلمروئی جدا و مستقل از آدمها دارد و به تنهایی حکمرانی میکند. کسی مجوز ورود به خلوتش را ندارد تا وقتی که…
هدف من از نوشتن رمان ...
یه دختر ساده و درسخون به نام مونا تو تب عشق پسری به نام ساسان می سوزه که عموی اون پسر، مردی به نام روزبه ست که عاشقانه مونا رو می خواد و از دور کنترلش می کنه ولی نمی دونه که برادرزاده اش درگیر عشق موناست، پدر مونا با منشی روزبه تصادف میکنه و اون دختر می میره، ...
من تاوان دادم!
تاوان اعتمادی که کردم…
تاوان اون لحظه ای که چشامو بستم و راه عشق رو پیش گرفتم…
تاوان اون لحظهای آیندهم رو فروختم به یک خیال واهی!
و حالا من تبدیل شدم به کسی که پر از حسرته!
تبدیل شدم به کسی که دیگه امیدی به عشق نداره!
کسی که احساساتش رو کشته تا بارِ دیگه، از این عشقهای دروغین، شکست نخوره…
من ...
رسوا داستان عشقی مشترک بین دو برادر دو قلوئه. دختری به نام بهین برای انتقام از نامزد سابقش(ساواش) وارد زندگی امیرعلی میشه واونو با ساواش اشتباه میگیره. بی خبره از اینکه امیرعلی نامزد سابقش نیست و برادر دو قلوی نامزدشه که سال ها از هم بی خبرن و….
شاید از نظر ما مسخره و غیر ممکن به نظر بیاید ولی ...
اون واحد بالای سرمون بود و بر حسب اتفاق شومی شوهرِ خواهرم شد…
چیزی که من از رابطهشون میبینم نه عشقه نه ازدواج و اون همچنان به این اشاره می کنه که این ازدواج درست نیست، در حالی که من از روزی که اون با رعنا عقد کرده ، اونو توی قلبم کُشتم ولی بهادر نمیخواد اینو بپذیره و همین ...
فکر میکردن با دور کردنم میتونن منو از زندگی و سهمم محروم کنن، اما من برگشتم و اونقدر قوی شدم که تصمیم گرفتم زندگیمو ازشون پس بگیرم… برای همین آروم آروم به اون مرد نزدیک شدم و با گرمای خودم بهش عشق دادم، وابستگی دادم و کاری کردم اون عاشق آتیش بشه… آتیشی که یه روزی قراره خاکسترش کنه ...
نرگس دختر جوانیست که خانوادهی متعصب داره و اجازه ندارد تنها جایی برود. حتی برای دانشگاه پدر و برادرش مسئول بردن و آوردنش هستند. از طرف دیگر خانوادهی حاج عباس هستن که با گروکشی پسر کوچکش طاها را مجبور به ازدواج با نرگس میکنند.
هدفم از نوشتن رمان شب فیروزه ای نشان دادن تعصبهای خانواده و ظلمهایی که به دختران ...
شیما دختری آروم و مهربونه که در نوجوانی به نامزدی پسرعمه اش سجاد در اومده، درست توی یه مهمونی عجیب و غریب که با سجاد همراه میشه، با دوستای نزدیک سجاد هم آشنا میشه. بین اونا با سامیار ملاقات می کنه، پسری که زیادی از حد رُک و پرروئه و زبون تندی داره و باعث میشه شیما ناخواسته وارد ...