ژانر : رمان اجتماعی|رمان چاپی|رمان خانوادگی|رمان عاشقانه
رمان دلم پرواز می خواهد به قلم شادی جمالیان داستان فرانه است که در دنیای پر از سادگی خودش غرق است، شاغل است و مسئولیت چیزهای زیادی به گردتش است تا اینکه پای یک مرد به زندگیاش باز میشود. هومان موحد که دنیای سراسر سادگی فرانه را تحت تأثیر قرار میدهد و از ...
ژانر : رمان اجتماعی|رمان چاپی|رمان رئال|رمان عاشقانه
اعجاز داستان عشق دیرینه و شعله ور دختری به پسری که حامی زندگی اوست. دختری از تبار کرد که عشقش در حال جوانه زدن است. با پا پیش گذاشتن پسر، برادرش وارد شوک و بهت عظیمی می شود. انگار که قرار است دوباره داستان هابیل و قابیل رقم بخورد!
رمان اعجاز به صورت نسخه ...
ژانر : رمان اجتماعی|رمان چاپی|رمان عاشقانه|رمان معمایی
سیدمحمدیاسین درحالیکه هنوز به وعده ی ازدواج خود با دخترعمویش وفادار است، به اجبار مادرش، به خواستگاری دینا و بعد سر قرار با او میرود و میخواهد که هرچه زودتر جواب رد خود را اعلام کند اما دینا که خود به خواهش آلباتروس، مرد مرموز زندگی اش، تن به این خواستگاری داده است، ...
ژانر : رمان اجتماعی|رمان خانوادگی|رمان رئال|رمان عاشقانه
رمان استخوان سوز به قلم دل آرا دشت بهشت داستان دختری به نام مژده است که با وجود مخالفت برادرهایش به پشتوانه حمایت پدر برای تحصیل به شهر دیگری میرود. برای او اعتماد پدر و مادرش مهمترین چیز در دنیاست. اما همکلاسی او باعث ایجاد تغییرات بزرگی در شخصیتش می شود. او از ...
ژانر : رمان اجتماعی|رمان چاپی|رمان عاشقانه
در مورد زندگی جوانی است که با وجود معلولیت جلوه ای دیگر از عشق را نمایش می دهد و از کمبود های خود به عنوان نقطه ی قوت استفاده می کند.
رمان سروگل به صورت نسخه چاپی از انتشارات صدای معاصر قابل تهیه و مطالعه می باشد. لازم به ذکر است سایت های دیگر رمان ...
ژانر : رمان اجتماعی|رمان چاپی|رمان عاشقانه|رمان معمایی
داستان دختری به نام یلدا که یک پزشک ۲۶ ساله است.
مشکل و بحرانی در زندگی خانوادگیش به وجود میاد که اونو مجبور به تغییر رویه ی زندگیش می کنه.
یلدا سعی می کند که مشکلات را حل کند و در این بین با مردی روبرو می شود که در گذشته درگیری عاطفی و احساسی ...
بیاید نگاهی بندازیم به شروع رمان فصل انتظار اثر تبلور :
مقابل در قهوه ای بزرگ خونه ایستاده بودم…
پرچم های سیاه هنوز بعد دوماه از روی در دیوار این خونه برداشته نشده بود…
قلبم فشرده شد .. درست مثل کاغذ توی دستم…
دوباره کاغذ آزمایشگاه نگاه کردم…
برای خودمم سخت باورش …چطور این بدبخت ها می خوان باور کنن…
دوباره کاغذ مچاله کردم و ...
بیاید نگاهی بندازیم به شروع رمان بهار نارنج اثر rya :
سینی روی میز کوبیده شد و نگاه صحرا از جمعیت گرفته شد و روی بادیگاردش نشست، با سر به اونور خیابون اشاره کرد و دوباره خیره اش شد.
_مغزش پاشیده رو زمین!
چشم از خونی که کف داغ خیابون رو خیس کرده بود گرفت و لیوان نوشیدنیش رو برداشت.
لبهاش روی نی ...