موضوع اصلی رمان بانوی قصه
خواهرش رفت... بیصدا، بیدفاع، زیر سایهی سنگین خیانت و غرور. اما همراز ماند، با دلخونی از گذشته، و چشمهایی که به آیندهی کودکانش دوخته شد. سالها بعد، او بازمیگردد؛ با نیتی روشن و دلی استوار، تا فرزندان خواهر را از زندان خاموش همان خانه آزاد کند. اما تقدیر، مقابلش مردی قرار داده که خود زخمخوردهی خاطراتی ...