موضوع اصلی رمان خیزران :
رمان خیزران داستان دختریه که بعد از ده سال که از فرار تو شب عروسیش می گذره، کنار خیابون با همسر سابقش رو به رو می شه…
مقداری از متن رمان خیزران :
نگاهم و با چندش از آب دهنش که بالش و خیس کرده بود گرفتم و صدام و بردم بالا:
– هوی یارو.. پول من و ...
موضوع اصلی رمان خیال لبخندت :
به هم خوردن زندگی آرام متاهلی یک زن توسط رییس عاشق و بیمار.
مقداری از متن رمان خیال لبخندت :
عاشقش بودم.
ذهنم شروع کرد به حرف زدن:
«به این فکر کن حتی اگر این کار رو به دست نیاری، یه حسام داری که همهجوره عاشقته.»
نفسم شروع کرد به آرام شدن. همهچیز داشت خوب پیش میرفت، اگر آن ...
موضوع اصلی رمان تمساح خونی یک آکواریوم را بلعید :
دختری كه خودش برای خودش رهايی رو انتخاب كرده و … رها، دختری با ارزوی پرواز، از محدوده ی خانواده خارج شده و پا به دنيای متفاوتی گذاشته.
به اجبار وارد گروهی می شه و تصميم می گيره تا مدتی با اون گروه ادامه بده. گروهی دوستانه با كارهای پر ريسك ...
موضوع اصلی رمان رسوا :
دو برادری که از هم بی خبرند و بعد از سال ها با وجود دختری که با یکی از آن ها در گذشته سر و سری داشته آشنا می شوند.
مقداری از متن رمان رسوا :
ورقه را محکم روی میز کوبید:
-این قرارداد ابطاله!
با برداشتن کیفش از جا بلند شد:
-هر وقت به جای دو تا تیکه کاغذ ...
موضوع اصلی رمان عشق خاموش :
در رمان عشق خاموش مریم روح پرور سرگذشت دختری رو روایت کرده که به خاطر زنده موندن مادرش مجبور میشه قدم در یک راه سخت بذاره.
مقداری از متن رمان عشق خاموش :
اردیبهشت ماه بود و هوا گرم، با این که شب بود و به خاطر شلوغی کولر روشن بود ولی هنوز کلافه بود از ...
موضوع اصلی رمان شب فیروزه ای :
ازدواجهای اجباری و خانوادههای متعصب.
مقداری از متن رمان شب فیروزه ای :
از آنجا که وقتی شانس را قسمت میکردند، من معلوم نبود کدام گوری چه خاکی بر سرم میکردم؛ وقت سوار شدنم به ماشین طاها، سجاد دیده بود و رگ غیرتش باد کرده و سپر به سپر ماشین آمد و جلوی در خانه، ...
موضوع اصلی رمان سیگار سناتور :
راجع به ازدواج اجباری یک دختر با برادر معشوقه ی خودش هست.
مقداری از متن رمان سیگار سناتور :
نگاهم را به نگاه رنگ پریده بلفی دادم. صدایم اوج گرفت.
-خوب بیپدری گیر آوردی نه؟؟
گوشه چشمانم از هجوم اشک پر شد، اما مقاومت کردم.دماغم را بالا کشیدم.
– تو باردار بودی؟؟
چشمانش غمگینتر از هر زمان به نظر میرسید. ...
موضوع اصلی رمان صحرا :
ازدواج اجباری
مقداری از متن رمان صحرا :
تا به خودم بیام دانیال منو کشید سمت خودش و لبمو بوسید کوتاه بود… داغ بود ….اولین بارم بود باورم نمیشد
دلم میخواست دستمو بلند کنم و بزنم زیر گوشش
عصبانی بودم نگاهم به دختره افتاد که با چشمای اتیشی به ماخیره بود
دانیال ازم جدا شد
لبشو تر کرد اما من ماتم ...