دختر حاج سید غلام رضا ملکوت، قاضی کاشانی ، از خانه به قصد خروج از مرز، توسط یک قاچاقی به نام منوچهر، فرار می کند، در مسیر تریلی حاوی بشکه های بنزین، منفجر می شود، و نام ستیلا سادات ملکوت، در لیست، اجساد سوخته شده ی غیر قابل شناسایی ، قرار می گیرد. همه چیز به اینجا ختم نمی ...
نسا و حامد دچار اقدام گناهی نابخشیدنی می شن اما نسا خیلی زود به خودش میاد و تموم تلاششو می کنه که جبران کنه اما حامد اصرار به ادامه مسیر داره در این میان رایان در سرراه نسا قرار می گیره که نسا فکر می کنه فرشته پاک و معصومیه که می تونه بااون گذشته رو جبران کنه اما ...
ماحی که از یه گذشته بسیار تاریکی بیرون اومده و در پی همون گذشته نوزاد تازه به دنیا اورده اشو ازش می گیرند و از سر لجبازی تصمیم می گیرد تن فروشی کنه
اما دقیقا همون باراول امیرسالار مقابلش می ایسته که زنش از بیمارستانی که پسرشو به دنیا اورده فرار کرده و از کشور خارج شده…
حالا امیرسالار مونده و ...
یه دختر ساده و درسخون به نام مونا تو تب عشق پسری به نام ساسان می سوزه که عموی اون پسر، مردی به نام روزبه ست که عاشقانه مونا رو می خواد و از دور کنترلش می کنه ولی نمی دونه که برادرزاده اش درگیر عشق موناست، پدر مونا با منشی روزبه تصادف میکنه و اون دختر می میره، ...
کاش گریزی بود
از اینجای قصه که من ایستاده ام
تا آن سر ابرهای شمالی
که تمام سال
بی بهانه می بارید
و درختانی را سبز می کرد
که بعد از رفتن تو
کمر شکسته بودند.
کاش گریزی بود
رفتنی,
از اینجای شهر
تا هرجایی
که تو را مدام تکرار نمی کرد.
تو رفته بودی
من رفته بودم
اما از هم جدا نمی شدیم.
قسمتی از تو
در سرم جا مانده بود
زیر انگشتانم
که تمام زمستان
خواب می ...
لیلیفر عشق سهراب را در دل دارد و سهراب فکر میکند به زودی میتواند در کنار یار قرار بگیرد اما نمیداند که برادرش سپندیار هم عاشق لی لی فر شده.
داستان وقتی شروع می شود که سپندیار به دست شاهین برادر لیلیفر کشته میشود. حالا همه چیز عوض شده است! لیلیفر قرار است خونبس مرگ برادر سهراب شود.
رمان نیلوفری در ...
امیر و رخساره، بر خلاف میل خانواده ها و با وجود دشمنی و کینه ای قدیمی که در بین اونها برقرار بوده، برای ازدواج با هم فرار میکنند. الهه خواهر امیر و کاوه برادر رخساره به دنبال آنها می گردرند. با پیامهایی که امیر برای الهه میفرستد،این تعقیب و گریز شکل دیگری به خودش میگیرد اما در نهایت کینهها ...
مرگ مشکوک یاشار باعث می شود برادر او یزدان بعد از سال ها به ایران برگردد تا پی به ماجرا مرموز قتل برادرش ببرد. مارال سالهاست به عنوان طراح پارچه در کارخانه نستاجی شیوا مادر یاشار و یزدان کار می کند. کارخانه ای که رازهایی مهم در پس خود دارد. سروش، پسرعمه ياشار كه متوجه رابطه ای بین مارال ...