موضوع اصلی رمان اکسیدنت :
داستان دختری که شب عروسی عشقش، توی خیابون گیر سه تا پسر مست میفته و بقیه ی ماجرا.
مقداری از متن رمان اکسیدنت :
– زود بـــاش.. داد بزن.. فریـــاد بکش بشنوم صـــدای درد کشیدنتـــو!
محکم با دستم چنگی به شکم لختش زدم و نفس های پر حرص و داغم و به بغل گوشش روندم.
نگاهم افتاد به چهره ...
موضوع اصلی رمان ترنم :
رمان ترنم داستان یک عشق ممنوعه و دردسر های ورود به یک خاندان بزرگ مراکشی و پر حاشیه است.
مقداری از متن رمان ترنم :
داستان از زبان امیر:
به دختری که نگران وسط کافه ایستاده بود نگاه کردم. معمولا نگاهم رو هیچ دختری ثابت نمیشد؛ اونم اینجا تو کافه خودمون؛ اما یه چیزی تو چهره این دختر ...
موضوع اصلی رمان صحرا :
ازدواج اجباری
مقداری از متن رمان صحرا :
تا به خودم بیام دانیال منو کشید سمت خودش و لبمو بوسید کوتاه بود… داغ بود ….اولین بارم بود باورم نمیشد
دلم میخواست دستمو بلند کنم و بزنم زیر گوشش
عصبانی بودم نگاهم به دختره افتاد که با چشمای اتیشی به ماخیره بود
دانیال ازم جدا شد
لبشو تر کرد اما من ماتم ...
موضوع اصلی رمان شوکای من :
رمان شوکای من یک رمان عاشقانه ایرانی است که درباره دختری به نام شوکاست . سرگذشت دختری که در گذشته مورد آزار جنسی قرار گرفته و حالا با وجود گذشتن یک سال در محل کار جدید هنوز آزار ها ادامه داره. با مردی آشنا میشه که خودش مثل شوکا گذشته پر رمز و رازی ...
موضوع اصلی رمان قراری که عاشقانه نبود :
رمان قراری که عاشقانه نبود سرگذشت دختریه که از شهری کوچک به تهران آمده و به سختی میخواهد که مستقل باشد.
مقداری از متن رمان قراری که عاشقانه نبود :
تهران ۱۳۹۲
داشتم با کاغذ توی دستم خودم را باد می زدم. کولرآبی روی دور تند بود اما زورش به گرمای چهل درجه ی بعدازظهر ...
موضوع اصلی رمان حریر و حرارت :
رمان حریر و حرارت سرگذشت دختری از دل یه خاندان مذهبی که قراره با پسر عمه اش ازدواج کنه، اما هرچقدر بیشتر آشنا می شن و پیش می رن، بیشتر متوجه می شه هیچ چی نه در مورد خود واقعیش و نه در مورد خانواده اش می دونه…
مقداری از متن رمان حریر و ...
موضوع اصلی رمان آن شب :
رمان آن شب سرگذشت دختری ست که توی خونه برادرش به جای شخصی اشتباه گرفته میشه و با یه حادثه ی عجیب توسط دوست برادرش، زندگیش برای همیشه تغییر میکنه…
مقداری از متن رمان آن شب :
صدای دادوفریاد میاومد، صدای مردونه بود، کسی داشت عربده میزد.
– به حضرت عباس من نمیدونستم اون کیه.
– تو به ...
موضوع اصلی رمان سرمه چشمان هامین
سرگذشت دختری که فراموشی گرفته.
مقداری از متن رمان سرمه چشمان هامین
هامین جای خودش را روی زمین می اندازد و بعد در را قفل می کند.
به او حق می دهم که اینطور جوانب احتیاط را رعایت کند، من یک روزی او و فرزندمان را تنها گذاشته بودم و حالا این طور زندانی شدن حقم بود ...