موضوع اصلی رمان باران عشق و غرور
باران تمجید، دختر بیستودوسالهایه که با غرورش معروفه؛ دختری سرد و مغرور که هیچکس نفهمیده پشت اون نگاه بیاحساس چی میگذره. حالا وسط بازی مرگ و زندگی گیر افتاده؛ بازیای که دو مرد مرموز توش مهرهچینی کردن: ماهان شریفی، قاچاقچی حرفهای که با وعدهی عشق نزدیک شد، اما پشتسرش معاملهی باران رو بسته بود… ...
موضوع اصلی رمان افرای ابلق
اون یه مرد عادی نبود؛ یه وکیل بلندآوازه، با ذهنی تیز و نگاهی که انگار از پشت صورتت رد میشد. اما پشت اون موفقیتها، یک راز بود؛ رازی که سالها باهاش زندگی کرده بود... من، دختری که از کودکی با نگاهی از بالا، ترحم یا طرد بزرگ شده بودم. اما تو نگاه اون، نه ترحم بود، ...
موضوع اصلی رمان سگ و دختری با موهای پرتقالی
اگه بگم همهچیز از یه نگاه شروع شد، دروغ نگفتم. ولی اگه بگم اون نگاه، بیخطر بود، چرا... اونوقت دروغ بزرگی گفتم. چون اون عشق، قرار نبود واقعی بشه. قرار نبود عمیق شه... و هیچکس قرار نبود به یه دختر یادآوری کنه که: یه دختر که از برادرش حامله نمیشه... هرچند اون ...
موضوع اصلی رمان آشوبگران
دختریست از جنس طوفان، از تار و پود زخم و زمستان. در سکوت شب، اشکهایش بیصدا میچکند روی صورت سرنوشت. غریبهای در میان چهرههای آشنا، چون سایهای بیقرار. آیندهاش، همچون مه صبحگاهی، گنگ و ناپیداست... شاید امیدی، شاید تباهی.
مقداری از متن رمان آشوبگران
مریم_یه کاری هست که من میخوام برای خودت و البته کشورت انجام بدی. داشتم از ...
موضوع اصلی رمان در بند هوس
بعد از گذشت چند ماه از فوت شوهر مارال، احمدآقا، که نزدیکترین دوست همسرش بوده، سعی داره با حمایت و حضور همیشگیاش به مارال کمک کنه تا راحتتر با مشکلات کنار بیاد. اما همه چیز وقتی به هم میریزه که مالک، پسر احمدآقا، متوجه این رابطهی پنهانی میشه. از اون لحظه به بعد، برخوردها و ...
موضوع اصلی رمان ثانیه های امید
دختری بودم ربودهشده، اسیر دست قاچاقچیان انسان... زندگیام با تاریکی انتقام درآمیخت و بارها طعم تلخ مرگ را چشیدم، اما هر بار مرگ، مرا واگذاشت. در دل این کابوس، عاشق کسی شدم که سایهاش بر تمام رنجهایم سنگینی میکرد؛ مردی که جان من و صدها دختر دیگر در دستان بیرحمش بود. نمیدانم چطور، اما روزی ...
موضوع اصلی رمان کلاغ زاده
نارون فقط دنبال جواب بود؛ جوابی برای مرگ عجیب مادری که هیچوقت حرفی از گذشته نزد. قدم گذاشتن به روستای پدرش، فقط آغاز ماجرا بود. اما درست وقتی همه چیز برای یک زندگی معمولی با پسرعمویش چیده شده بود، بیبی یک انتخاب جلوی پایش گذاشت: ماندن و فراموشی، یا فرار و کشف حقیقت. او فرار را ...
موضوع اصلی رمان ایگل و رازهایش
انگار که چیزی شبیه ایستایی زمان دچارم کرده بود. طولانی ترین عصر همه عمرم را پشت پنجره ایستاده بودم خاله همتا گفت اون بیرون چه خبره ایگل؟ در صدایش اثری از کنجکاوی نبود. فقط گویی قصد شکستن سکوت ممتدمان را داشت. من بی حوصله بودم و شل و ول در جوابش گفتم اونقدر برف باریده ...