موضوع اصلی رمان گناه نامدار
وقتی نامدار خسروپناه به عنوان ماسور وارد پانسیونی لوکس و عجیب میشود، تنها هدفش رسیدن به اطلاعاتی محرمانه و تحویل آن به رئیسش، خَدیو هژبری است. اما این خانه چیزی فراتر از یک اقامتگاه مجلل است؛ جایی که هر دیوارش رازی تاریک پنهان کرده است. بهمحض ورود، زنی خطرناک و قدرتمند از او میخواهد به مقام ...
موضوع اصلی رمان جوهر سیاه
از نسلی به نسل دیگر، آیینی در طایفهای بزرگ و بانام، چون سایهای سرد بر جان وارثان افتاده است؛ رسمی خشن و بیرحم که بهای بقایش، ریختن خونِ خویشاوند است. حالا تنها بازماندهی این سلسله، خدیو است؛ مردی که میان آتش قدرت و زخمهای گذشته قد کشیده. جسارت در چشمانش موج میزند، اما دلش سالهاست از ...
موضوع اصلی رمان تباهکار
لیلی، زنی قوی اما زخمی از رنجهای زندگیست. مادرش، همهی تکیهگاه احساسیاش، در آستانه مرگ قرار دارد. وقتی راهی برای نجات نمیماند، زندگی او را مقابل مردی مرموز به نام ارشیا قرار میدهد؛ مردی که در چشمانش درد و در صدایش سایهای از حقیقت پنهان است. پیشنهادش ساده اما زهرآلود است: "فقط یک شب، بدون پرسش." اما ...
موضوع اصلی رمان شکلات تلخ
همه فکر میکردن اردلان فانی مرده… در پایان «رمان سیگار شکلاتی»، مرگش مثل نقطهی پایان داستانی تلخ به نظر میرسید. اما حالا، در «شکلات تلخ»، ورق برمیگردد. اردلان زنده است؛ با هویتی جعلی، در دل یکی از خطرناکترین باندهای مخفی نفوذ کرده تا آن را از درون متلاشی کند. همهچیز طبق نقشه پیش میرود تا وقتی ...
موضوع اصلی رمان سیگار شکلاتی
سیگار شکلاتی روایتگر یک مرد است! یک مرد خسته و تنها، بریده از همه و چنگ انداخته به دنیا برای نجات از همه و هر سقوطی، نه فقط نجات خودش که نجات تمام کسانی که به نوعی در حال سقوطاند. سیگار شکلاتی روایتگر داستان یک دختر است! دختری که مثل خیلی از دخترهای این مرز و ...
موضوع اصلی رمان نبض عاشقی
آغاز داستان، عاشقانه است؛ دو دل، از یک ریشه و یک خانواده. باراد، مردی مغرور و موفق، و مهرسا، دختری صادق و زباندار، نامزد میشوند. اما مسیر عشق، همیشه هموار نیست... سایههایی از شایعه، چهرهی باراد را تار میکند، و مهرسا درگیر مزاحمتهایی میشود که هیچکس منشأ آنها را نمیداند. با دسیسهای از سوی ناشناسی، شک ...
موضوع اصلی رمان مهیل
از همان روزهای آغاز بلوغم، از ماجد بیزار بودم. نگاه مراقبش، تذکرات مداومش، و آن حضور بیوقفهاش آزارم میداد. اما وقتی فهمیدم اسلحه دارد، ترس هم به نفرت اضافه شد. زخمهای روی صورتش، آن نگاه سرد، و پوست سوختهاش تصویری وحشتناک ساختند. دیگر حضورش، برای "مهیل"، کابوس بود. مردی همیشه در کنارم، ولی همیشه دور، همیشه تهدید. ...
موضوع اصلی رمان تشریفات
اولش همه مخالفت میکردن. دشمنی، از زمین و زمان. پدر و مادری که فقط با یه نگاه بهم میفهموندن: «این راه غلطه، برنگرد دختر...» اما وقتی ایستادم، وقتی تسلیم نشدم، همه چیز عوض شد. دشمنها رفیق شدن، و پدر و مادر؟ مشوق و همراه. دنیای تشریفات، دنیای منه؛ دنیایی که اولش یه فضای خالی بود، فقط دیوار... ...