موضوع اصلی رمان ایگل و رازهایش
انگار که چیزی شبیه ایستایی زمان دچارم کرده بود. طولانی ترین عصر همه عمرم را پشت پنجره ایستاده بودم خاله همتا گفت اون بیرون چه خبره ایگل؟ در صدایش اثری از کنجکاوی نبود. فقط گویی قصد شکستن سکوت ممتدمان را داشت. من بی حوصله بودم و شل و ول در جوابش گفتم اونقدر برف باریده ...
موضوع اصلی رمان پاسار
امیرحسین همیشه عزیزکردهی فامیل بوده، مخصوصاً نورچشمی مادربزرگش. اما با پدر، مادر و پدربزرگش رابطهای سرد و پر از دلخوری دارد؛ چون گذشتهی تلخ و کودکانهاش را حاصل بیتوجهی و رفتارهای آنها میداند. حالا که با تلاش خودش به جایگاهی رسیده و روی پای خودش ایستاده، ورود ناگهانی ابوذر و پسرش ساعدی، پرده از رازهایی قدیمی برمیدارد؛ ...
موضوع اصلی رمان ققنوسی در آتش
چه بازی تلخ و بیرحمی بود این روزگار! زنی که با رنج و سختی بزرگ شده و حالا بهترین وکیل شده بود، ناگهان درگیر پرونده قتل صمیمیترین دوستش شد؛ پروندهای که بیخبر او را به راز بزرگی در دل خانوادهاش رساند. رازی که همه چیز را زیر و رو کرد و مسیر زندگیاش را برای ...
موضوع اصلی رمان نزدیک تر از سایه
وقتی گفتن "باید از دختر رئیس محافظت کنی"، حامین فکر نمیکرد منظورشون یه دختر زلزله باشه! دختری با موهای آشفته، خندههای بیپروا و عقایدی که از سیارهای دیگه اومده بودن. دختری که نه به قوانین اعتقاد داره، نه به فاصله گرفتن از حریم شخصی! حامین فقط میخواست مأموریتش رو تموم کنه و بره، اما ...
موضوع اصلی رمان اوراکل
اتاق غرق در تاریکی بود. نه چراغی روشن بود، نه حتی نور کمرنگی از خیابان میتوانست از پس پردههای کلفت عبور کند. طبق عادت، لحاف سنگین را کنار زده بود و با اثر قرصی که خورده بود، به خواب نیمهعمیقی فرو رفته بود. خوابی که انگار تازه یک ساعت از آن گذشته بود، بیهیچ آگاهی از اطراف.
مقداری ...
موضوع اصلی رمان گناه نامدار
وقتی نامدار خسروپناه به عنوان ماسور وارد پانسیونی لوکس و عجیب میشود، تنها هدفش رسیدن به اطلاعاتی محرمانه و تحویل آن به رئیسش، خَدیو هژبری است. اما این خانه چیزی فراتر از یک اقامتگاه مجلل است؛ جایی که هر دیوارش رازی تاریک پنهان کرده است. بهمحض ورود، زنی خطرناک و قدرتمند از او میخواهد به مقام ...
موضوع اصلی رمان جوهر سیاه
از نسلی به نسل دیگر، آیینی در طایفهای بزرگ و بانام، چون سایهای سرد بر جان وارثان افتاده است؛ رسمی خشن و بیرحم که بهای بقایش، ریختن خونِ خویشاوند است. حالا تنها بازماندهی این سلسله، خدیو است؛ مردی که میان آتش قدرت و زخمهای گذشته قد کشیده. جسارت در چشمانش موج میزند، اما دلش سالهاست از ...
موضوع اصلی رمان تباهکار
لیلی، زنی قوی اما زخمی از رنجهای زندگیست. مادرش، همهی تکیهگاه احساسیاش، در آستانه مرگ قرار دارد. وقتی راهی برای نجات نمیماند، زندگی او را مقابل مردی مرموز به نام ارشیا قرار میدهد؛ مردی که در چشمانش درد و در صدایش سایهای از حقیقت پنهان است. پیشنهادش ساده اما زهرآلود است: "فقط یک شب، بدون پرسش." اما ...