اون واحد بالای سرمون بود و بر حسب اتفاق شومی شوهرِ خواهرم شد…
چیزی که من از رابطهشون میبینم نه عشقه نه ازدواج و اون همچنان به این اشاره می کنه که این ازدواج درست نیست، در حالی که من از روزی که اون با رعنا عقد کرده ، اونو توی قلبم کُشتم ولی بهادر نمیخواد اینو بپذیره و همین ...
فکر میکردن با دور کردنم میتونن منو از زندگی و سهمم محروم کنن، اما من برگشتم و اونقدر قوی شدم که تصمیم گرفتم زندگیمو ازشون پس بگیرم… برای همین آروم آروم به اون مرد نزدیک شدم و با گرمای خودم بهش عشق دادم، وابستگی دادم و کاری کردم اون عاشق آتیش بشه… آتیشی که یه روزی قراره خاکسترش کنه ...
رمان ساز ناکوک داستانی سر تاسر عشق و هیجان است. فرزان دکتری مغرور و زخم خورده با بازگشت به ایران و روبرو شدن با پناه زن بیوه و عاشق، او را وادار به صیغه ی اجباری یک هفته ای میکند و…
هدفم از نوشتن رمان ساز ناکوک جذب شدن به داستان این زندگی جذاب بود.
مهم ترین پیامم در رمان ساز ...
الوند پسری که حاصل یه رابطهی نامشروعه و چون همه اقوامِ پدرش بهش لقب حرو*مزاده دادن، سالهاست خانوادهشو ترک کرده و برای خودش یه زندگی عجیب و پرماجرا درست کرده…
زندگی که پر از آدمهای جورواجور با شغل و سیاستهای کثیفه…
توی کارهاش از یکی رقیبهای بزرگش ضربه میخوره و سعی میکنه برای تلافیِ کارش، به تک دخترِ اون شخص نزدیک ...
نواز و آیهان دوازده سال دوست بودن با تمام قهر و آشتی ها. آیهان پسری که وقتی بچه بوده کودک کار بوده اما توسط یک خیر پسر خوانده می شه و تبدیل به یه ادم موفق و ثروتمند می شه در تمام این مسیر نواز همیشه خودشو پله کرد تا آیهان با هر شیوه ای اون موفقیته رو بدست ...
صحرا دختری که عاشقه اما به اصرار مادرش مجبور میشه با کسی نامزد کنه که هیچ حسی بهش نداره اما خبر نداره که اون مرد برای بودن با صحرا سالها منتظر بوده که اونو مال خودش کنه ….
صحرا میخواد همه چیو بهم بزنه اما باکاری که اون مرد میکنه همه چی عوض میشه…
تا به خودم بیام دانیال منو کشید ...
کاوه پسر سرد و مغروری که توی حادثهی آتیش سوزی، دختر عموش رو که چهاردهسال از خودش کوچیکتره نجات میده، اما پوست بدنش توی اون حادثه میسوزه و همه معتقدن قلبش هم توی آتیش سوخته و به عاشقانه های صدفی که اونو از بچگی بزرگ کرده اعتنایی نمیکنه…
چون یه حس پدرانه به صدف داره و رفتارهای صدف رو ناشی ...
بهار دختری که در سن پایین یه تجربهی تلخ داشته و بخاطر رازِ پنهانش، از ازدواج با “کیان” پسر عموی شیطون و تخسش ممانعت میکنه.
وقتی برادرش بخاطر بدهیِ کلانی به شریکش به زندان میافته، بهار مجبور میشه از کیان کمک بخواد و در راستای این کمک شرط همخونه شدن با کیان رو قبول میکنه.
کیانی که اختلاف سنی زیادی با ...