در رمان در خلوت یک گرگ میخوانیم که رئیس مجموعهی مشهور آژند، مرد مرموزی است که جز نام هیچ کس چیز دیگری از او نمیداند. به علت مبتلا بودن یه یک بیماری روانی، قلمروئی جدا و مستقل از آدمها دارد و به تنهایی حکمرانی میکند. کسی مجوز ورود به خلوتش را ندارد تا وقتی که…
هدف من از نوشتن رمان ...
هزارچم 1 :
ریحانه کم سن و سال و بیتجربه فکر میکنه شهاب، پسر جسور و همه چیز تمومی که وارد زندگیش شده قراره تصویر واقعی عشق رو نشونش بده، غافل از اینکه ریحانه برای شهاب تنها یه طعمهاست تا بتونه از پسرعموش انتقام بگیره…
هزارچم 2 :
مانیا برای رسیدن به آرزوی تمام عمرش یعنی بازیگری سالهاست در تلاشه اما در ...
من تاوان دادم!
تاوان اعتمادی که کردم…
تاوان اون لحظه ای که چشامو بستم و راه عشق رو پیش گرفتم…
تاوان اون لحظهای آیندهم رو فروختم به یک خیال واهی!
و حالا من تبدیل شدم به کسی که پر از حسرته!
تبدیل شدم به کسی که دیگه امیدی به عشق نداره!
کسی که احساساتش رو کشته تا بارِ دیگه، از این عشقهای دروغین، شکست نخوره…
من ...
اون واحد بالای سرمون بود و بر حسب اتفاق شومی شوهرِ خواهرم شد…
چیزی که من از رابطهشون میبینم نه عشقه نه ازدواج و اون همچنان به این اشاره می کنه که این ازدواج درست نیست، در حالی که من از روزی که اون با رعنا عقد کرده ، اونو توی قلبم کُشتم ولی بهادر نمیخواد اینو بپذیره و همین ...
فکر میکردن با دور کردنم میتونن منو از زندگی و سهمم محروم کنن، اما من برگشتم و اونقدر قوی شدم که تصمیم گرفتم زندگیمو ازشون پس بگیرم… برای همین آروم آروم به اون مرد نزدیک شدم و با گرمای خودم بهش عشق دادم، وابستگی دادم و کاری کردم اون عاشق آتیش بشه… آتیشی که یه روزی قراره خاکسترش کنه ...
رمان ساز ناکوک داستانی سر تاسر عشق و هیجان است. فرزان دکتری مغرور و زخم خورده با بازگشت به ایران و روبرو شدن با پناه زن بیوه و عاشق، او را وادار به صیغه ی اجباری یک هفته ای میکند و…
هدفم از نوشتن رمان ساز ناکوک جذب شدن به داستان این زندگی جذاب بود.
مهم ترین پیامم در رمان ساز ...
الوند پسری که حاصل یه رابطهی نامشروعه و چون همه اقوامِ پدرش بهش لقب حرو*مزاده دادن، سالهاست خانوادهشو ترک کرده و برای خودش یه زندگی عجیب و پرماجرا درست کرده…
زندگی که پر از آدمهای جورواجور با شغل و سیاستهای کثیفه…
توی کارهاش از یکی رقیبهای بزرگش ضربه میخوره و سعی میکنه برای تلافیِ کارش، به تک دخترِ اون شخص نزدیک ...
صحرا دختری که عاشقه اما به اصرار مادرش مجبور میشه با کسی نامزد کنه که هیچ حسی بهش نداره اما خبر نداره که اون مرد برای بودن با صحرا سالها منتظر بوده که اونو مال خودش کنه ….
صحرا میخواد همه چیو بهم بزنه اما باکاری که اون مرد میکنه همه چی عوض میشه…
تا به خودم بیام دانیال منو کشید ...