نواز و آیهان دوازده سال دوست بودن با تمام قهر و آشتی ها. آیهان پسری که وقتی بچه بوده کودک کار بوده اما توسط یک خیر پسر خوانده می شه و تبدیل به یه ادم موفق و ثروتمند می شه در تمام این مسیر نواز همیشه خودشو پله کرد تا آیهان با هر شیوه ای اون موفقیته رو بدست ...
نرگس دختر جوانیست که خانوادهی متعصب داره و اجازه ندارد تنها جایی برود. حتی برای دانشگاه پدر و برادرش مسئول بردن و آوردنش هستند. از طرف دیگر خانوادهی حاج عباس هستن که با گروکشی پسر کوچکش طاها را مجبور به ازدواج با نرگس میکنند.
هدفم از نوشتن رمان شب فیروزه ای نشان دادن تعصبهای خانواده و ظلمهایی که به دختران ...
رمان شوکای من روایت گر زندگی دختری به نام شوکاست که با رازی که در گذشته اش داره در حال دست و پنجه نرم کردنه. میخواد یه زندگی جدید شروع کنه و کارش رو در آزمایشگاه شروع میکنه غافل از اینکه گذشته تا کامل حل نشده دست از سر ما بر نمیداره.
تو این مسیر کنار مردی قرار میگیره که ...
رمان عشق خاکستری داستان واقعی زندگی دختری به نام آرام است. دختری که به یه مهمانی اشتباه میره. مهمونی که فکر میکرد تولده اما در واقع جایی برای آشنایی افراد با تمایلات ارباب و برده و BDSm بوده. وقتی میخواد مهمانی رو ترک کنه یه مرد مست اونو تو اتاقی زندانی میکنه اما با تلاش آرام و کمک لحظه ...
پریناز برای فرار از عشق سابقش به خونه دوستش لیلی به تهران میاد و در شرکت دارویی ساسان و حامد مشغول به کار میشه. طولی نمیکشه که دوستی سطحی ساسان و پری درگیر اتفاقاتی ناخواسته میشه و اونها مجبور میشن این رابطه رو جدی بگیرن…
هدفمون از نگارش رمان قلب دیوار بازگو کردن یکی از مشکلات جوانان جامعه که شامل ...
رمان کوئوکا روایت صهباست دختری که در خانواده ای خلافکار به دنیا آمده و همه ی زندگی اش در حال مخفی کردن این موضوع از همه بوده. اما عاشق کسی میشود که پلیس هست و کل خانواده اش پلیس هستند.
مردی که در تلاش هست صهبای داستان را جدی نگیرد و صهبایی که به این پلیس به چشم قهرمان زندگی ...
افسون، دختر هجده سالهی شیطون و راحتی که به واسطهی ثروت پدرش، نازپروده و مغرور بار اومده. درست وقتی که همین شیطنت هاش عزیزترینش رو بین مرگ و زندگی قرار میده، برای برگردوندنش حاضر میشه دست به کارِ دور از ذهنی بزنه که مسیر زندگیش رو به کل تغییر میده!
سرگذشت دختری راحت و بیبندوبار، که توی ناز و نعمت ...
شاهسمن دانشجوی کوروش هست و عاشق هم می شن اما روزخواستگاری وقتی کوروش نامادری سمنو میبینه می شناسدش…
سولماز دوست دختر هفده سال قبلش بوده که عاشقش بود اما این عشق دیگه برای کوروش معنایی نداره در صورتی که سولماز تمام تلاششو می کنه تا ازدواجشون سر نگیره و خودشو به کوروش که مردی موفقی شده نزدیک کنه…
اما برعکس کوروش ...