رمان ماندن در وقت اضافه روایت گر زندگی سارا ست. زنی مقتدر و محکم، زنی که هیچ قت از پا نمی ایستد و نمی گذارد چرخه ی زندگی اش بایستد یا خللی در آن ایجاد شود. زنی پر تلاش که در برای رسیدن به اهداف خود در جنگ است.
رمان ماندن در وقت اضافه در سال 1399 از انتشارات صدای ...
RYA
آتنا رضایی
آتوسا ریگی
آذر یوسفی
آذین بانو
آرام
آرزو نامداری
آزاده عزیزان
آناهید اسماعیلی
آناهید قناعت
آندرومدا
آوری
آیدا ناظری
آیدا_الف
ارغوان عسکری
اسما چنگایی
الف_صاد
الناز دادخواه
بابک سلطانی
باران
بنفشه
بهار برادران
بهار سلطانی
بهار نوری
بهاره غفرانی
بهناز توکلی
بی ریا
پردیس نیککام
پونه سعیدی
تبلور
ثمین بشاش
حلما ابراهیمیان
حوای پاییزی
خالد صالحی
دلآرا دشتبهشت
رأیمند
راضیه درویش زاده
راضیه عباسی
رایحه نظری
رعنا
رقیه ادهم
رقیه حیدری
روفیا احمدی
رویا قاسمی
ریحانه فرج اله
ز.بیگدلی
زهرا احسان منش
زهرا افشار زیبا
زهرا اکبرزاده
زهرا تیموری
زهرا زنده دلان
زهرا علیرضایی
زهرا ولی زاده
زینب ایلخانی
ساحل زند
ساحل نژادفروغی
سارا رحیمی پور
سارا ناصری
سارا.ص
سارگل
ساقی میر
ساناز مسبوقی
سپیده سوزنی
سپیده فرهادی
سپیده مختاریان
ستاره ...
بیاید نگاهی بندازیم به شروع رمان فصل انتظار اثر تبلور :
مقابل در قهوه ای بزرگ خونه ایستاده بودم…
پرچم های سیاه هنوز بعد دوماه از روی در دیوار این خونه برداشته نشده بود…
قلبم فشرده شد .. درست مثل کاغذ توی دستم…
دوباره کاغذ آزمایشگاه نگاه کردم…
برای خودمم سخت باورش …چطور این بدبخت ها می خوان باور کنن…
دوباره کاغذ مچاله کردم و ...
بیاید نگاهی بندازیم به شروع رمان بهار نارنج اثر rya :
سینی روی میز کوبیده شد و نگاه صحرا از جمعیت گرفته شد و روی بادیگاردش نشست، با سر به اونور خیابون اشاره کرد و دوباره خیره اش شد.
_مغزش پاشیده رو زمین!
چشم از خونی که کف داغ خیابون رو خیس کرده بود گرفت و لیوان نوشیدنیش رو برداشت.
لبهاش روی نی ...
بیایید نگاهی بندازیم به شروع رمان اغواگر اثر نیلوفر قائمی فر :
جلو سپر ماشین وایساده بودم با افکار پریشونم نوک پنجه کفشمو به آسفالت خیابون می زدم اگر کیانا با اون زبونش نتونه اون راضی کنه، پس منم نمیتونم با هیچ مدل حرف زدنی راضیش کن .
میترسم که اینقدر دیر بشه که همه چیز به هم بریزه از یک ...
بیاید نگاهی بندازیم به شروع جدیدترین اثر rya، رمان یادم تو را هم آغوش :
کوهیار و ساناز کنار هم نشسته بودند و منتظر آمدن فرهاد خان تا شروع کنند،آفتاب بالا آمده بود و اشعه های طلایی رنگش را روی میز پخش کرده بود.
صدای عصای فرهاد خان که آمد ایستادند.
و خدمتکارها با هم سلام کردند.
آغوش متعجب و گیج کنار اپن ...
بیاید نگاهی بندازیم به شروع رمان ونوس پاپیون و مارس اثر آتوسا ریگی :
تاش اول
زَرْد: نورِ خُورْشید
به نام آفریننده رنگها، ونوس، پاپیون و مارس… ..
-بنظرم از خود ترانه بپرسیم!
با شنیدن اسمم، استاپ میکنم. نمیدانم چرا؛ اما چیزی مانع میشود که به جمعشان بروم. کسی در سرم دستور میدهد پشت ستون بایستم!
صدای ارغوان را میشنوم که میگوید:
-آره اونم میاد راستشو ...
بیاید نگاهی بندازیم به شروع رمان دیزالو اثر آندرومدا :
*مــاهــورا*
یک جفت چشم طوسی مدت هاست دست از سرم بر نمی دارند؛ نمی گذارند نفس بکشم؛ نمی گذارند لبخند بزنم؛ نمی گذارند فراموششان کنم و جایی در پستوی خاطراتم دفنشان کنم.
عذاب بیچاره ام کرده است. بلاتکلیفی دمار از روزگارم در آورده. هرجا که چشم می چرخانم دستگاه های عجیب و ...