موضوع اصلی رمان تاج بلورین
من به دنیا آمدم تا ملکه باشم، تاجی بر سر و سرنوشتی از پیش نوشتهشده... اما نه به انتخاب خودم.
من از همان آغاز، چیزی فراتر از ظاهر، فراتر از نقشهایی بودم که برایم تراشیده بودند.
و این، جرم من بود.
قاضی با نگاهی سرد و بیرحم، حکم را فریاد زد!
یاغیام نامیدند، تبعیدم کردند، از خویشتن رانده شدم...
دورم کردند، ...
موضوع اصلی رمان غبار الماس
من نوه ی جهانگیرخان فرهمند، رئیس کارخانه ی نساجی معروف را به دنیا آورده بودم. اما هیچکس اطلاعی نداشت! تا اینکه دست سرنوشت پدر و دختر را مقابل هم قرار داد. او نباید می فهمید رزا دختر اوست، اما شباهت دخترم با او غیر قابل انکار است! دختر چهار ساله ام دل و دین پدرش را ...