دانلود رمان صحرای ویرانگر از فرشته تات شهدوست

دانلود رمان صحرای ویرانگر از فرشته تات شهدوست

موضوع اصلی رمان صحرای ویرانگر

با توقف تحقیقات پلیس درباره قتل پدر، صحرا تحت فشار تماس‌ها و پیامک‌های تهدیدآمیز قرار می‌گیرد. هرچه بیشتر می‌گذرد، امید او برای نجات خانواده‌اش رنگ می‌بازد… تا اینکه مردی ناشناس با نام امیرسام پناهی و رازی در دل تاریکی، پا به دنیای او می‌گذارد. حالا سرنوشت، او را میان ترس و اعتماد معلق کرده است.

مقداری از متن صحرای ویرانگر

نگاهش در وهله ی اول به کفش های سیاه و براق او افتاد بعد شلوار مشکی و خوش دوختی که خط اتوی تیزش باعث تعلل هر نگاهی میشد. پیراهن سفید و ظاهری به شدت موجه و مردانه و آن رایحه ی غنی و ماکر و دیوانه کننده ای لالمانی بگیرد
قلب وامانده ای که بی توجه به هزار من اخم وسط پیشانی باز سرکش میشود و گومپ گومپ میکوبد امیرسام ساعد دست راستش را به درگاه اتاق او تکیه داد و خیره به چشمان مکدر و کلافه ی صحرا، با لحنی خوش زمزمه کرد عرض ارادت. اخم صحرا از نجوای شیطنت آمیز او کمی سبک شد. نگاهی به ساعت مچی خودش انداخت و با لحن قاطعی گفت قرارمون آخر شب بود. مستر پناهی از برق چشمان این مرد فراری بود. امیرسام لبخند زد. سرش را کمی جلو برد و صحرا خودش را منقبض کرد.

امیرسام فهمید تا بی هوا پقی نزند زیر خنده حالات ملاحظه طلبانه ی این دختر شگفت زده اش میکرد در حالی که از کنار صورتِ صحرا به اتاق او خیره می شد زیرلب پچ پچ کرد ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه ست خانوم مهندس این جوری تصور کنیم که من و تو قراره اولین شب محرمیت مون رو تو آخرین شب سفر… تا وقتی با مصالحه میتونیم مثل دو تا آدم کاریزماتیک و متمدن بشینیم به گوشه و حرف بزنیم چرا با مشت و لگد شب مونو زهرمار کنیم؟ صحرا سرخ شد همه جانش به التهاب نشسته بود با چشم و ابرو به آنار اشاره میکرد و می پرسید: این چیه؟ امیرسام انار را کف دست چرخاند و متفکرانه نطق کرد وسیله ای خودکار واسه راه اندازی موتور به مخرب. صحرا فقط نگاهش کرد. امیرسام لب خودش را گاز گرفت و با صدایی خش دار و یواش اضافه کرد

قراره موتور به بنده خدایی رو از حالت مخرب بیاره رو حالت محرک و وقتی این جوری صدام میزنی خوشم می آد. تو دیوونه ای. حتماً هستم که حتی واسهام مهم نیست کی و کجا قراره کنارت باشم وسط به قبرستون قدیمی، یا به گور متروکه یا حتی اینجا! پناهی! لطفاً! من دیوونه تو رو تو هر حالتی میخوام دختر کوروش انار را توی دستش فشار میداد. صحرا نفس کم آورده بود سینه اش گنجایش نداشت. حال غریبی که حاضر بود قسم بخورد اولین بار است که به سراغش میآید چهره اش جمع تر شد. امیرسام با صورتی که تا گردن سرخ بود لبخند پر از حرصی زد. به دنبال این حرف انار را سمت صحرا برد و او سراسیمه و عجول عقب رفت امیرسام جسارت به خرج داد و قدمی سمت او برداشت دخترک گامی عقب تر ایستاد

و تا آمد اعتراض کند امیرسام در را با دست گرفت و آن را با پاشنه ی پا هول داد و پشت سرش بست دهان صحرا از اضطراب خشک شد. دشمن سینه میزنن تو از کدوم قماشی سرباز؟ لحن صحرا تمسخرآمیز بود. امیرسام دندان قروچه کرد و صورتش را پایین تر برد صحرا یک لحظه تکان خورد چشمانش را بست امیرسام لبش را به تیغه ی فک او چسباند و با غیظ گفت رو دوتا چیز حساسم و این و فهمیدی کارم احساسم با هر کدوم بازی کنی صحرا عقوبت شو زهر میکنم واسه ات. لحن امیرسام دلهره آور بود. صحرا همه ی جسارتش را توی صدایش جمع کرد و با ارتعاشی فاحش پرسید اوج احساست به عشق قدیمیت همینه، مستر؟ که تو چشماش زل بزنی و راحت تهدیدش کنی؟

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
با توقف تحقیقات پلیس درباره قتل پدر، صحرا تحت فشار تماس‌ها و پیامک‌های تهدیدآمیز قرار می‌گیرد. هرچه بیشتر می‌گذرد، امید او برای نجات خانواده‌اش رنگ می‌بازد... تا اینکه مردی ناشناس با نام امیرسام پناهی و رازی در دل تاریکی، پا به دنیای او می‌گذارد. حالا سرنوشت، او را میان ترس و اعتماد معلق کرده است.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: صحرای ویرانگر
  • ژانر: عاشقانه، هیجانی
  • نویسنده: فرشته تات شهدوست
  • ویراستار: به بوک
  • تعداد صفحات: 2038
  • حجم: 58 مگابایت
  • منبع تایپ: به بوک
لینک های دانلود
  • Admin
  • 49 بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
ورود کاربران

درباره ما
به بوک
دانلود رمان, رمان, دانلود رمان عاشقانه, رمان عاشقانه, دانلود رمان کل کلی, رمان جدید, رمان ایرانی, رمان بوک, دانلود رایگان رمان بدون سانسور pdf
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!