دانلود رمان معشوقه ماه جلد اول از فرشته تات شهدوست

دانلود رمان معشوقه ماه جلد اول از فرشته تات شهدوست

موضوع اصلی رمان معشوقه ماه جلد اول از فرشته تات شهدوست

مهگل برای نجات مادر بیمارش از مرگ، تنها یک راه پیش‌رو دارد: پذیرفتن پیشنهادی که بهایش آزادی‌اش است. او که از رازهای پنهان خانواده‌ی به ظاهر محترم رئیس شرکت بی‌خبر است، به بازی‌ای کشیده می‌شود که مهره‌ی اصلی آن است بی‌آنکه بداند. از طمع، سوءاستفاده و فریب می‌گریزد، اما درست در میانه‌ی میدان خطرناک‌تری گرفتار می‌شود؛ جایی که عشق، نقاب می‌زند و واقعیت، زهر خود را در دل آدم می‌ریزد. «معشوقه ماه» داستان سقوطی ناخواسته در مسیری تاریک است؛ جایی که انتخاب میان وجدان، عشق و بقا ساده نیست… و همیشه بی‌هزینه نیست.

مقداری از متن معشوقه ماه جلد اول

جلوی خانه مان ایستاده بودم چشم هایم از اشک و دلم از آه و حسرت لبریز بود. من اینجا هستم در کشور عزیز خودم ایران… این خانه خانه ی من و مادرم به کمک امیر علی و سفارت ایران توانستیم برگردیم البته امیر علی از قبل همه ی کارها را انجام داده بود. پسرخاله اش سروان محبی در فرودگاه منتظرمان بود تا وقتی برسم خانه دل توی دلم نبود. با اینکه زمان زیادی از اینجا دور نبودم ولی با عشق خیابان ها نگاه میکردم چقدر دلتنگش بودم حتی دلتنگ آلودگی ای که سراسر تهران را در خودش محو کرده بود. وقتی این جمله را در فرودگاه به امیر علی گفته بودم کلی خندیده بود. گفت: «فکر کنم تو اولین شهروند تهرانی باشی که اینو میگه. برگشتم و نگاهش کردم در ماشین نشسته بود کلید نداشتم در را باز کنم زنگ خانه ی سمیرا خانم را زدم در باز شد سمیرا خانم از دیدنم تعجب کرد. همراه با لبخندی صمیمی سلام کردم.

سلام دخترم رسیدن بخیر مسافرت بودی؟ – بله، ولی متأسفانه کلید رو جلوی خونه گم کردم. میخواستم ببینم احیاناً شما این اطراف پیداش نکردید؟ چرا دخترم نمیدونم اون شب که بارون می.اومد یادت میاد یا نه فردا صبحش شوهرم میخواست بره سرکار دیده بود که کلیداتون جلوی خونه ی ما افتاده از جاکلیدیش فهمیدم واسه شماست خواستم بیارم بدم بهت که دیدم خونه نیستی چندبار دیگه هم اومدم ولی نبودی حدس زدم رفته باشی مسافرت ولی دخترم چرا انقدر بی خبر؟ نگرانت شدم گفتم این دختر تنهاست تازه مادرشو از دست داده حالا هم معلوم نیست بی خبر کجا رفته؟ شرمندهم سمیرا خانم مجبور شدم برم میشه کلیدا رو برام بیارید؟ ممنون میشم آره دخترم به چند لحظه صبر کن الان میارم. رفت داخل نیم نگاهی به ماشین امیر علی انداختم. خودش خواسته بود فعلا پیاده نشود میگفت ممکن است همسایه ها شک کنند

و بگویند این مدت با او بوده ام مطمئناً در آن صورت صورت خوشی برایم نداشت. کلیدها را از سمیرا خانم گرفتم و تشکر کردم. رفتم سمت در کلید را توی قفل انداختم و بازش کردم. قدم اول را که در حیاط گذاشتم نگاهی به اطراف انداختم گلها خشک و پژمرده شده بودند. خانه از همین جا که ایستاده بودم داد میزد چقدر بی روح و سرد است. بدون حضور مادرم دیگر گرمای سابق را نداشت بود. رفتم تو با اینکه زمان زیادی نبود از خانه دور بودم کمی گردوخاک روی اثاثیه نشسته انگشتم را کشیدم روی میزی که کنار در بود رد انگشتم به روی گردوخاک ماند. کنار دیوار .نشستم عکس مادرم روی دیوار بود نگاهم را بهش دوختم در دلم باهاش می گفتم. همیشه با صبر و حوصله حرف های دلم را میشنید هیچ وقت قضاوتم نکرد. هیچ وقت باهام تندی نکرد. همیشه آرام بود و خونسرد. آه کشیدم زمان زیادی همان جا نشستم

و به عکس مادرم خیره شدم وقتی از پنجره به بیرون نگاه کردم دیدم هوا تاریک شده تازه به خودم آمدم و از جایم بلند شدم. باید دوش میگرفتم و لباس هایم را عوض میکردم بعد از یک حمام حسابی سرحال شده بودم خواستم چیزی برای خودم درست کنم همان موقع صدای زنگ در را شنیدم و رفتم توی حیاط کیه؟ دو تقه به در زد. با تعجب پرسیدم: «کیه؟» و باز هم دو تقه و…. سکوت این مدل در زدن برایم آشنا بود. با لبخند در را باز کردم امیرعلی بود با یک دسته گل نرگس و یک پلاستیک که داخلش چند ظرف یکبار مصرف غذا بود. با دیدنم لبخند زد و پلاستیک غذا را گرفت بالا سلام خانم گل احیاناً گرسنهت نیست؟ با لبخند نگاهش کردم در را کامل باز گذاشتم آمد تو در را بستم و گفتم: «خوش اومدی.» با لبخند نگاهش کردم در را کامل باز گذاشتم آمد .تو در را بستم و گفتم «خوش اومدی.» ممنونم. بفرما… فکر کنم اینم واسه شماست.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
مهگل برای نجات مادر بیمارش از مرگ، تنها یک راه پیش‌رو دارد: پذیرفتن پیشنهادی که بهایش آزادی‌اش است. او که از رازهای پنهان خانواده‌ی به ظاهر محترم رئیس شرکت بی‌خبر است، به بازی‌ای کشیده می‌شود که مهره‌ی اصلی آن است بی‌آنکه بداند. از طمع، سوءاستفاده و فریب می‌گریزد، اما درست در میانه‌ی میدان خطرناک‌تری گرفتار می‌شود؛ جایی که عشق، نقاب می‌زند و واقعیت، زهر خود را در دل آدم می‌ریزد. «معشوقه ماه» داستان سقوطی ناخواسته در مسیری تاریک است؛ جایی که انتخاب میان وجدان، عشق و بقا ساده نیست... و همیشه بی‌هزینه نیست.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: معشوقه ماه جلد اول
  • ژانر: عاشقانه، پلیسی
  • نویسنده: فرشته تات شهدوست
  • ویراستار: به بوک
  • تعداد صفحات: 591
  • حجم: 59 مگابایت
  • منبع تایپ: به بوک
لینک های دانلود
  • Admin
  • 31 بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
ورود کاربران

درباره ما
به بوک
دانلود رمان, رمان, دانلود رمان عاشقانه, رمان عاشقانه, دانلود رمان کل کلی, رمان جدید, رمان ایرانی, رمان بوک, دانلود رایگان رمان بدون سانسور pdf
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!