دانلود رمان خانه اسلید از دیوید میچل

دانلود رمان خانه اسلید از دیوید میچل

موضوع اصلی رمان خانه اسلید

هفتمین رمان دیوید میچل، نویسنده‌ی تحسین‌شده‌ی انگلیسی، اثری‌ست دلهره‌آور و گیرا در ژانر وحشت که در عین حال، از چشم‌اندازی معمایی و جنایی نیز برخوردار است. پس از انتشار، نقدهای متفاوت و اغلب مثبتی به آن وارد شد؛ تا جایی که بسیاری، لحن و سبک روایت آن را با آثار استیون کینگ مقایسه کردند. روزنامه‌ی واشنگتن پست در ستایش آن نوشت: «داستانی لذت‌بخش… میچل خود از جادوگران است.» و آن را در کنار رمان‌های افسانه‌ای مانند خانه‌ی جن‌زده روی تپه اثر شرلی جکسن و درخشش استیون کینگ قرار داد. خانه اسلید روایتی‌ست از دامی ظریف و وهم‌آلود؛ تکه‌ای نازک از جهنم که با وسواس برای شکار روح‌های بی‌خبر طراحی شده است.

مقداری از متن رمان خانه اسلید

متأسفم درباره‌ی این فقدان می‌شنوم، ولی ممکن بود یک سارق، جهنمِ خیلی به‌هم‌ریخته‌تری برای زندگی‌ات بسازد. «کسِ دیگری اینجا باهات زندگی می‌کند، خانم چتوویند؟» ـ فقط خودم. کارآگاه، خواهرم بعد از اینکه استوارت مرد، دو هفته پیشم ماند، ولی خانواده‌اش در کینگز لین است. و پیشخدمتم دوبار در هفته می‌آید، ولی فقط همین. من و موش‌ها و سروصداهایی که شب‌ها خواب را حرامم می‌کند. لبخند عصبی کوچکی زد که لبخندی واقعی نبود. گل‌های ارغوانی بلند تاب خوردند. ـ «سگ داری؟» ـ نه، به نظرم مثل برده داشتن است. ـ چه مثل برده داشتن باشد یا نه، امنیتش از این قلاب‌های سیمی بهتر است. من خودم بالا، وسط و پایین را قفل سه‌زبانه می‌زنم با یک قاب فولادی. مردم نمی‌دانند، استحکام در به قابش است. برایت هزینه‌ی زیادی ندارد، هزینه‌ی سارق برایت بیشتر می‌شود. کلویی چتوویند لبش را گزید.

ـ «قفل! خدایا، پولدارها واقعاً مایه‌ی یأس‌اند. ببین، ما توی پاسگاه یک پیمانکار داریم؛ اهل نیوکاسل، اطراف رود تاین است. پس فقط کافی‌ است لب تر کنی. او به من بدهکار است. شانس بیاوری، امشب که بهش زنگ بزنم، فردا صبح یک‌سر بیاید. می‌خواهی بهش زنگ بزنم؟» کلویی چتوویند آهِ بزرگِ دراماتیکی کشید. ـ «خدای من، زنگ می‌زنی؟ واقعاً ممنونت می‌شوم. افسوس که هیچ‌وقت خودم هنر انجام این کارها را نداشتم.» پیش از اینکه بتوانم پاسخ دهم، از کنار خانه صدای پای سنگینی آمد. دو بچه پدیدار شدند که با سرعت زیادی می‌دویدند، و من حتی یک پله پایین‌تر رفتم تا بگذارم راحت از کنارم رد شوند. ولی صدای پاها محو شدند. احتمالاً بچه‌های همسایه و چند خطای شنوایی بوده. ولی کلویی چتوویند داشت عجیب به من نگاه می‌کرد. ـ «صداشان را شنیدی؟» ـ بله، شنیدم. بچه‌های همسایه، آره؟

به نظر مطمئن نبود، و چند لحظه همه‌چیز بی‌معنی بود. حتماً اندوهش او را به کوهی از مسائل عصبی تبدیل کرده. به ارث بردن مقبره‌ی قدیمی بزرگی به‌عنوان خانه هم کمکی نمی‌کند. من افسوس خوردم که چرا از اول باوقارتر باهاش رفتار نکرده بودم و کارتم را بهش دادم. ـ «ببین، خانم چتوویند، این خط مستقیم من است. اگر هر وقت، هر کاری…» نگاه سریعی به کارتم انداخت. سپس آن را توی شلوار باغبانی‌اش سراند، روی رانش. ـ «واقعاً محبت کردی. حالا حالا احساس امنیت بیشتری می‌کنم.» پیچک قرمز لرزید. ـ «اندوه مثل یک بچه‌حرامزاده است، واقعاً می‌گویم ـ بی‌ادبی‌ام را ببخشید. همه‌چیز را سخت‌تر می‌کند.» شک داشتم چشم‌های کلویی چتوویند چه رنگی بود. آبی‌ـ خاکستری؟ فقط مثل جهنم بود. زن پرسید: ـ «تو هم کسی را از دست دادی، کارآگاه؟» ـ مادرم. سرطان خون. ـ خیلی وقت پیش؟ ـ چیزی مثل «خیلی وقت پیش» وجود ندارد.

احساس می‌کردم دارد امتحانم می‌کند. ـ «شوهرتان توی تصادف مرد؟» ـ سرطان لوزالمعده. استوارت بیشتر از چیزی که پزشک‌ها پیش‌بینی کرده بودند زنده ماند، ولی… آخرش، می‌دانی… آفتاب عصر، نرم‌ترین ترک‌های روی لب بالایی‌اش را روشن کرد. آب دهانش را قورت داد، محکم و طوری به مچش نگاه کرد که انگار ساعت بسته، اگرچه ساعتی نداشت. ـ «خدای من، زمان را ببین. خیلی معطلت کردم، کارآگاه. اشکالی ندارد باهات تا جلوی در خطاکار بیایم؟» زیر درختی که برگ‌های کوچک بسیاری را مثل بادبزن شکل داده بودند، قدم زدیم. علفی را که تا کمر بلند شده بود از کنار محوطه‌ی چمن‌ها کندم. خانم چتوویند آهی کشید: ـ «ای بابا، من گذاشتم این باغ بینوا خرابه شود، مگر نه؟» ـ چیزی جز کمی کارِ یدی نیاز ندارد تا روبه‌راه شود. ـ افسوس که مقداری مواد شیمیایی می‌خواهم تا این جنگل را رام کنم.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
هفتمین رمان دیوید میچل، نویسنده‌ی تحسین‌شده‌ی انگلیسی، اثری‌ست دلهره‌آور و گیرا در ژانر وحشت که در عین حال، از چشم‌اندازی معمایی و جنایی نیز برخوردار است. پس از انتشار، نقدهای متفاوت و اغلب مثبتی به آن وارد شد؛ تا جایی که بسیاری، لحن و سبک روایت آن را با آثار استیون کینگ مقایسه کردند. روزنامه‌ی واشنگتن پست در ستایش آن نوشت: «داستانی لذت‌بخش... میچل خود از جادوگران است.» و آن را در کنار رمان‌های افسانه‌ای مانند خانه‌ی جن‌زده روی تپه اثر شرلی جکسن و درخشش استیون کینگ قرار داد. خانه اسلید روایتی‌ست از دامی ظریف و وهم‌آلود؛ تکه‌ای نازک از جهنم که با وسواس برای شکار روح‌های بی‌خبر طراحی شده است.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: خانه اسلید
  • ژانر: معمایی، جنایی، درام، ترسناک، هیجانی، عاشقانه
  • نویسنده: دیوید میچل
  • ویراستار: به بوک
  • تعداد صفحات: 256
  • حجم: 27 مگابایت
  • منبع تایپ: به بوک
خرید کتاب
50,000 تومان
  • Admin
  • 14 بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
دیگر آثار
ورود کاربران

درباره ما
به بوک
دانلود رمان, رمان, دانلود رمان عاشقانه, رمان عاشقانه, دانلود رمان کل کلی, رمان جدید, رمان ایرانی, رمان بوک, دانلود رایگان رمان بدون سانسور pdf
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
hacklink |
casino siteleri |
en iyi bahis siteleri |
casino siteleri |
casinolevant |
deneme bonusu |
casinolevant |
casinolevant |