دانلود رمان توسکا از هما پوراصفهانی

دانلود رمان توسکا از هما پوراصفهانی

موضوع اصلی رمان توسکا

یک زندگی عادی و روتین ناگهان تبدیل شد به زندگی پر هیجانی که از آن اتفاقات غیر متقربه می‌چکید. دختری ناشناس تبدیل شد به ستاره‌ای که روی صحنه میدرخشید. یاد گرفت بازی کند: تمام آن چیزهایی که نبود را؛ تمام آن‌چیزهایی که باید را، تمام آن‌چیزهایی که نمی‌شد را در میان تمام بازی‌ها احساسی شکل گرفت که واقعیتش صفحه ای کشید روی تمام نقش‌هایی که تا آن روز بازی کرده بود. دختر تبدیل شد به صدای احساس او…اویی که پر بود از رمز و رازهای ناگفته و زخم‌های ترمیم نشده…

مقداری از متن توسکا

نفر بعدی را صدا زدند: – زهرا یوسفی؟ دختری که با فاصله دو صندلی از طناز نشسته بود هیجان‌زده از جا برخاست و جلو رفت. نگاهم همراه نگاه طناز به دنبال لعیا که با قیافه‌ای بغض‌آلود از کنارمان گذشت کشیده شد. این یکی خودش فهمیده بود استعداد ندارد که اشکش درآمده بود. شاید هم مسخره‌اش کرده بودند؛ اما خب همین‌که تا این مرحله پیش آمده بود نشان می‌داد استعدادش را دارد. شاید هول شده بود یا هر چیز دیگری. در هر صورت هر چه که بود ترس را به نگاه طناز گره زد. نگاهم با خنده روی صورت طناز کش آمد. موهای خرمایی روشن داشت با چشم‌های قهوه‌ای. خوشگل بود و تودلبرو! تنها دوستی که داشتم… از دوران دبستان تا راهنمایی همسایه و هم‌مدرسه‌ای بودیم. بعد، آنها خانه‌اشان را تغییر دادند و دوستیمان تبدیل شد

به یکی دو بار تماس تلفنی در هفته. برعکس من، او به هنرستان رفت و تئاتر خواند. آرزوی من نصیب آن کسی شد که جیبش پُرتر بود. بعد از اینکه وارد دانشگاه شدیم رابطه‌امان شکل جدیدی به خود گرفت و تماس‌هایمان بیشتر شد. هرازگاهی هم بیرون از خانه همدیگر را می‌دیدیم. او دوست‌های زیادی داشت، من هم… اما تفاوتمان در این بود که دوست‌های او صمیمی و ماندگار بودند و دوست‌های من همراه با تاریخ انقضا! دوست‌های دوره دانشجویی مربوط به همان دوره بودند. دوست‌های دوره دبیرستان هم مربوط به همان زمان! تنها کسی که برایم ماندگار شده بود همین طناز بود. سرم را از پشت به دیوار تکیه دادم و چشمهایم را بستم. طناز هفته پیش فراخوان بازیگری را در یکی از سایت‌های معتبر سینمایی دیده بود

و با دیدن نام کارگردان آب از دهانش راه افتاده و رزومه‌اش را ارسال کرده بود. گویا به دنبال بازیگری بودند که چهره شناخته شدهای نداشته باشد. یکی از کارگردان‌های تقریباً اسم‌ورسم‌دار قرار بود فیلمی سینمایی بسازد که برای نقش اولش، نیاز به دختری با چهره‌ای بیبی فیس داشت. تنها چیزی که از آگهی می‌دانستم همین بود. از وقتی از علاقه‌ام نسبت به هنر گذشته بودم دیگر در پی دنبال کردن اخبار نبودم. نه خیلی اهل فیلم دیدن بودم و نه پیگیر آثار روز دنیای هنر. گاهی فکر می‌کردم از عمد خودم را دور نگه داشته‌ام تا علاقه زیر پا گذاشته‌ام از یادم برود. پدرم، همان فرهنگی بازنشسته مهربانم، همیشه می‌گفت: – دخترم قانع باش و به یه زندگی عادی رضایت بده. اون بالا بالاها هیچ خبری نیست.

اگه یه آب‌باریکه رو بگیری و بری هیچ‌وقت ضربه نمی‌خوری، ولی شهرت و ثروت و مقام ممکنه به زمین بزندت و اون وقت روحت داغون می‌شه. بابا می‌دانست به کارهای هنری علاقه دارم. می‌دانست دلم میخواهد در این زمینه‌ها برای خودم کسی بشوم. می‌دانست سودای بالا رفتن دارم. همه این‌ها را می‌دانست و نگرانم می‌شد و نصیحت می‌کرد. گاهی به او حق می‌دادم. گاهی هم فکر می‌کردم او خودخواه است. شاید هم کمی ترسو که ترجیح می‌داد مثل خودش زندگی کنم. می‌دانستم ترسش از کجا نشأت می‌گیرد. از همان فوتبالی که علاقه جوانی‌هایش بود. از همان بلایب که بر سر پایش آمد و باعث کناره‌گیری دائمی‌اش از ورزش شد. از همان ضربه‌ای که به روحیه‌اش خورد و داغانش کرد.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
یک زندگی عادی و روتین ناگهان تبدیل شد به زندگی پر هیجانی که از آن اتفاقات غیر متقربه می‌چکید. دختری ناشناس تبدیل شد به ستاره‌ای که روی صحنه میدرخشید. یاد گرفت بازی کند: تمام آن چیزهایی که نبود را؛ تمام آن‌چیزهایی که باید را، تمام آن‌چیزهایی که نمی‌شد را در میان تمام بازی‌ها احساسی شکل گرفت که واقعیتش صفحه ای کشید روی تمام نقش‌هایی که تا آن روز بازی کرده بود. دختر تبدیل شد به صدای احساس او…اویی که پر بود از رمز و رازهای ناگفته و زخم‌های ترمیم نشده…
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: توسکا
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: هما پوراصفهانی
  • ویراستار: به بوک
  • تعداد صفحات: 461
  • حجم: 4 مگابایت
  • منبع تایپ: به بوک
لینک های دانلود
  • Admin
  • 499 بازدید
لینک کوتاه:
ورود کاربران

درباره ما
به بوک
دانلود رمان, رمان, دانلود رمان عاشقانه, رمان عاشقانه, دانلود رمان کل کلی, رمان جدید, رمان ایرانی, رمان بوک, دانلود رایگان رمان بدون سانسور pdf
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!