دختر حاج سید غلام رضا ملکوت، قاضی کاشانی ، از خانه به قصد خروج از مرز، توسط یک قاچاقی به نام منوچهر، فرار می کند، در مسیر تریلی حاوی بشکه های بنزین، منفجر می شود، و نام ستیلا سادات ملکوت، در لیست، اجساد سوخته شده ی غیر قابل شناسایی ، قرار می گیرد. همه چیز به اینجا ختم نمی شود، هامون یکتا، به وصیت برادر ستیلا ، عباس ملکوت، قبل از انفجار او را از این سفر مخاطره آمیز باز می دارد و در ادامه…
پیامم در رمان اقلیم نشان دادن آسیب ازدواج در سن پایین است.
هدفم از نوشتن رمان اقلیم نشان دادن روایت تازه ای از ازدواج اجباری است.
رمان اقلیم به صورت تکمیل شده از سایت و اپلیکیشن رمان خوانی به بوک قابل تهیه و مطالعه می باشد. لازم به ذکر است این رمان رایگان نیست و با رضایت نویسنده فقط در به بوک منتشر شده است و سایت های دیگر رمان اجازه ی انتشار فایل کامل این رمان ندارند. به همین منظور در سایت دمو رمان فقط فایل عیارسنج رمان اقلیم منتشر می شود.
مطالب مرتبط:
