دانلود رمان 1411 از گیسو خزان

دانلود رمان 1411 از گیسو خزان

موضوع اصلی رمان 1411

رمان ۱۴۱۱ داستان دختری‌ست جسور و بلندپرواز، خبرنگاری که عطش کشف حقیقت و هیجان، او را به دل خطر می‌کشاند. او برای به‌دست آوردن یک خبر داغ و افشاگرانه، تصمیم می‌گیرد به زندگی یکی از خطرناک‌ترین خلافکاران شهر نزدیک شود. نه از روی علاقه، بلکه صرفاً برای رسیدن به تیتر یک! اما درست همان‌جا، جایی که فکر می‌کرد کنترل همه‌چیز را در دست دارد، اوضاع از دستش در می‌رود… دختر داستان ما نه‌تنها گیر می‌افتد، بلکه اسیر بازی‌ای می‌شود که قواعدش را او تعیین نکرده. خلافکاری که قرار بود سوژه‌ی گزارشش باشد، حالا تبدیل به کسی می‌شود که نباید چشم در چشمش شود… اما همه‌چیز همیشه آن‌طور که باید پیش نمی‌رود.

مقداری از متن 1411

بازدمی رو که از شدت سرما به بخار تبدیل شده بود و بیرون فرستادم و به ناچار قدم اول و توی برفایی که اصلاً پا نخورده بود گذاشتم و به صدایی که در اثر له شدن برف ها زیر پوتینم ایجاد می شد گوش دادم تا شاید شنیدن این صدای لذتبخش بتونه سختی راه و کم کنه! تعجبی هم نداشت که تا چشم کار می کرد هیچ رد پایی نمی دیدم.. کی به جز من تا این اندازه عقلش زایل شده بود که خودش و به همچین جایی برسونه.. جایی که رد شدن از چند کیلومتریش هم خطر محسوب می شد اگه فقط می فهمیدی این محدوده متعلق به چه کسیه و توش چی کار می کنن! شنیدن اسم طرف کافی بود تا هرکی هم قصد رد شدن از این حوالی رو داشت ماستاش و کیسه کنه و کلاهشم این طرفا افتاد نیاد دنبالش!

حالا من این جا بودم.. اونم با یه احتمال خیلی کم.. واسه به دست آوردن چیزی که می خواستم و تا الآن بعد از کلی سگ دو زدن بهش نرسیده بودم! با به صدا دراومدن زنگ گوشیم از طریق ایرپاد های توی گوشم.. دستِ پوشیده با دست کشم و سر دادم زیر کلاهم و بعد از لمس کردنش توسط اون تیکه ای که مختص لمس کردن روی انگشت اشاره دستکش دوخته شده بود.. دوباره کلاه بافتنیم و تا زیر گوشم پایین کشیدم.. شال گردنی که دور دهنم پیچیده بودمش و کنار زدم و با صدای لرزون شده گفتم: – بله؟ – سلام.. چی شد؟ صدای بهنود اعصاب متشنج شده ام از شدت سرما و این برف مسخره رو خط خطی تر کرد و توپیدم: – چی شد و زهرمار.. خودت لم دادی جلوی شومینه من و فرستادی تو این جهنم دره..

اونم واسه چیزی که معلوم نیست گیرم بیاد یا نـــــه؟ نمی تونستی دو هفته صبر کنی این برفای کوفتی آب بشه؟ مثل همیشه حق به جانب بود و طلبکار.. عالم و آدم هم روی تصمیم اشتباهش رای می دادن.. حاضر نبود قبول کنه و باز می گفت اشتباه از خودتونه! – مثل این که حواست نیست تو چه فصلی هستیما! اون جا تو ارتفاعاته.. تا وسطای بهار همینه.. می خواستی تا اون موقع صبر کنیم؟ – خب یه خر دیگه رو می فرستادی.. چرا من باید تو این هچل بیفتم؟ همه جونم یخ زده بهنود! – کی بود سرش درد می کرد واسه جنجال؟ کی بود می گفت تو این پروژه هر چی کار پر هیجانه به من بده؟ کی بود می گفت اگه ببینم یکی دیگه رو فرستادی دیگه نه من نه تو! – من خاک بر سر گفتم.. ولی منظورم از هیجان این نبود

که راه رفتن عادیم تا مقصد مورد نظر دو سال طول بکشه.. چه برسه به این که یکی سر برسه و من لا به لای این برفا گیر کنم و حتی نتونم بزنم به چاک! همون لحظه پام رفت روی سنگی که به خاطر وجود برفا ندیدمش و اون سنگه هم انقدری سنگین نبود که وزنم و تحمل کنه.. همین که از زیر پام سر خورد منم از پشت پرت شدم رو برفا و صدای آخ و نفرینم بلند شد: – آخخخخخخ.. خدا نگذره ازت بهنود.. – چی شد خوردی زمین؟ – زیر گل بری ایشالا.. لگنم شکست.. تا شورتم خیس شد! بی اهمیت به حال و روزم با صدای بلند خندید و گفت: – مواظب باش دیگه مگه جلوی پات و نگاه نمی کنی؟ – ببند دهنت و! – دیره آترا.. پاشو زود برو ببین چیزی پیدا می کنی یا نه.. عوضش وقتی دست پر برگشتی.. یه جایزه خوب پیش من داری!

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
رمان ۱۴۱۱ داستان دختری‌ست جسور و بلندپرواز، خبرنگاری که عطش کشف حقیقت و هیجان، او را به دل خطر می‌کشاند. او برای به‌دست آوردن یک خبر داغ و افشاگرانه، تصمیم می‌گیرد به زندگی یکی از خطرناک‌ترین خلافکاران شهر نزدیک شود. نه از روی علاقه، بلکه صرفاً برای رسیدن به تیتر یک! اما درست همان‌جا، جایی که فکر می‌کرد کنترل همه‌چیز را در دست دارد، اوضاع از دستش در می‌رود… دختر داستان ما نه‌تنها گیر می‌افتد، بلکه اسیر بازی‌ای می‌شود که قواعدش را او تعیین نکرده. خلافکاری که قرار بود سوژه‌ی گزارشش باشد، حالا تبدیل به کسی می‌شود که نباید چشم در چشمش شود… اما همه‌چیز همیشه آن‌طور که باید پیش نمی‌رود.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: 1411
  • ژانر: عاشقانه، مافیایی، معمایی
  • نویسنده: گیسو خزان
  • ویراستار: به بوک
  • تعداد صفحات: 6284
  • حجم: 19 مگابایت
  • منبع تایپ: به بوک
خرید کتاب
50,000 تومان
  • Admin
  • 190 بازدید
لینک کوتاه:
دیگر آثار
ورود کاربران

درباره ما
به بوک
دانلود رمان, رمان, دانلود رمان عاشقانه, رمان عاشقانه, دانلود رمان کل کلی, رمان جدید, رمان ایرانی, رمان بوک, دانلود رایگان رمان بدون سانسور pdf
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!