دانلود رمان دنیای پر پیچ و خم از نیلا

دانلود رمان دنیای پر پیچ و خم از نیلا

موضوع اصلی رمان از دنیای پر پیچ و خم

دنیا همیشه اون کسی بود که آدم‌ها رو به هم نزدیک می‌کرد. باعث می‌شد دوستی‌ها شکل بگیرن، عاشق‌ها همدیگه رو پیدا کنن. همه ازش کمک می‌خواستن، چون بلد بود چطور دل‌ها رو به هم برسونه. اما برای خودش؟ عشق تبدیل شد به یه ماجرای سخت. نه مثل بقیه، نه آسون. راهی که باید تنها می‌رفت؛ با کلی پیچ، افت و خیز، و سوال بی‌جواب.

مقداری از متن رمان از دنیای پر پیچ و خم

رامین در جوابش گفت: _ نه عقده هاشونو اویزون کردن به در و دیوار با اعتراض گفتم: +ایشک شما ذوق ندارین نمیدونین دخترا با اینهمه زرق و ورق چه حالی میکنن. نگار به تایید حرفم گفت: _ راست میگه خیلیم خوب شده، بجای تشکرتونه از صبح پوستمون کنده شده یهو حامد با خنده رو به رامین گفت: _ داداش راست میگه خدایی منم اگه با شرشره کل خونه رو اینجوری کانال کشی میکردم خسته میشدم. هر سه تامون به حرفش خندیدیم . اینام شلوغش میکنن بابا ۴۰تا بادکنک و ۱۵تا شرشره که این حرفارو نداشت. به شاهکار خودمو نگار خنده ای کردمو دوباره مشغول شدیم… از صبح نه رامین اومده بود سرکار نه حامد نه نگار . به تک تکشونم زنگ زدم هر کدومشونم یه بهونه ای اورده بودن. منم دیگه از تنهایی داشتم کلافه میشدم. چند ساعتی خودمو با مریضا مشغول کردمو یه قهوه خوردم و یکم تو محوطه نشستم.

نزدیکای ساعت ۶غروب بود که داشتم کم کم وسایلمو جمع میکردم برم خونه. پشت فرمون بودم که با صدای پیام گوشیم از تو کیفم برداشتم و همونطور که حواسم به جلو بود پیامو باز کردم. نازلی بود: _ سلام دنیا حالم اصلا خوب نیست به نیما چیزی نگفتم. اومدم خونه ی رامین میشه بیای پیشم؟ با نگرانی شمارشو گرفتم که جواب نداد حتما راحت نبود حرف بزنه. نوشتم: +اره اره الان میام عزیزم به سمت خونه ی رامین حرکت کردم. از دلشوره و نگرانی دل تو دلم نبود. ینی چیشده؟ چرا به نیما زنگ نزده؟ فکر کنم رامین بخاطر همین امروز نیومده بود بیمارستان جلوی در خونه ی رامین پارک کردم و با عجله پیاده شدم و زنگ خونه رو زدم. بدون حرفی در باز شد و به سمت اسانسور رفتم از اسانسور بیرون اومدمو به سمت در رفتم باز بود. کفشامو در آوردم و وارد شدم صدا زدم : +نازلی؟ وارد هال شدم که شوکه شدنم همزمان با جیغ بچه ها که گفتن تولدت

مبارک همراه شد. وای خدایاااا امروز تولدم بود. اینقدر درگیر کار بودم که فراموش کردم. نفس راحتی از اینکه کسی چیزیش نشده بود کشیدم و به سمت بچه ها رفتم و به تک تکشون سلام کردمو و نازلی و نگارو بغل کردم. در آخر به سمت نیما رفتم که بغلم کرد و گفت: _ تولدت مبارک عمر داداش ازش فاصله گرفتمو و گفتم: + مرسی داداشی چقدر خوب بود که فقط کسایی که دوسشون داشتم بودن. نیما نازلی نگار حامد امیر رامین. فقط جای مامان و بابا خالی بود که اونم احتمالا هماهنگ کرده بودن همه نشستیم دور میز. تازه به خونه توجه کردم که زدم زیر خنده و رو به نگار و نازلی گفتم: + کار شما دوتاست اره؟ نگار گفت: _ اره عزیزم واست از دل و جون مایه گذاشتیم، والا منکه امروز ریه هامو از دست دادم اینقدر بادکنک باد کردم نازلی گفت : _ منم صد بار کله پا شدم یهو نیما گفت: + همینکه شهید ندادیم خداروشکر همه از حرفش خندیدیم.

حواسم رفت سمت رامین که به چهرم زل زده بود و هیچی نمیگفت اما یه خوشحالی خاصی تو چهرش بود. شب خیلی خوبی رو با بچه ها گذروندیم. کیک بریدم و حامد و امیر کلی رقصیدن و مسخره بازی در اوردن، نگار و نازلی با ذوق کادوهامو باز میکردن و اول خودشون تست میکردن بعد میذاشتن کنار. اما خاص ترین کادویی که تا حالا گرفته بودم، کادوی رامین بود. یه گردنبند طلای سفید بود، شکلش دوتا دلفین بود که دور هم پیچیده بودن که نشونه ی دوست داشتنشون بود که خیلی بخاطرش ذوق کردم حسابی دور هم خندیدیم که بالاخره صدای نگار در اومد: _ ای واااای حامد بریم که دیروقت شد. حامدم گفت: _ اخ اخ اره دیر شد بریم منم مامانو خونه تنها گذاشتم امیر گفت: _ پس دمتون گرم منم برسونین ماشینو گذاشتم خونه تقریبا همه پاشدن که رامین گفت: _ بچه ها دم همتون گرم که اینقدر زحمت کشیدین.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
دنیا همیشه اون کسی بود که آدم‌ها رو به هم نزدیک می‌کرد. باعث می‌شد دوستی‌ها شکل بگیرن، عاشق‌ها همدیگه رو پیدا کنن. همه ازش کمک می‌خواستن، چون بلد بود چطور دل‌ها رو به هم برسونه. اما برای خودش؟ عشق تبدیل شد به یه ماجرای سخت. نه مثل بقیه، نه آسون. راهی که باید تنها می‌رفت؛ با کلی پیچ، افت و خیز، و سوال بی‌جواب.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: دنیای پر پیچ و خم
  • ژانر: عاشقانه، خانوادگی، پزشکی
  • نویسنده: نیلا
  • ویراستار: به بوک
  • تعداد صفحات: 211
  • حجم: 5 مگابایت
  • منبع تایپ: به بوک
خرید کتاب
60,000 تومان
  • Admin
  • 105 بازدید
لینک کوتاه:
برچسب ها
دیگر آثار
ورود کاربران

درباره ما
به بوک
دانلود رمان, رمان, دانلود رمان عاشقانه, رمان عاشقانه, دانلود رمان کل کلی, رمان جدید, رمان ایرانی, رمان بوک, دانلود رایگان رمان بدون سانسور pdf
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " به بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!