رمان دژکوب
رمان دژکوب

دانلود رمان دژکوب اثر مدیا خجسته با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

بهراد، مردی زخم دیده است که فقط به حرمت یک قسم آتش انتقام را روز به روز در سینه اش بیشتر و فروزان تر می کند.
سرنوشت او را تا لبه ی پرتگاهی پیش می برد که در آن سوی آن چیزی جز تاریکی نیست.
بی آنکه بداند این بار تاریکی همان روشنایی صبح زندگی اش بوده که حالا جای به شب داده است…

خلاصه رمان دژکوب

هوا سرد بود، آسمان می غرید و ابرهای سیاه بی وقفه می باریدند.
میانِ کوچه ی تنگی در شهرِ مه گرفته از سرمایِ آذر ماه، تنها صدای پای او بود و تپش های بی وقفه ی قلبش…
نمی دانست اینجا کدام جهنمی از شهر است.
قبلا اینجا آمده بود؟ نیامده بود؟
اصلا این خراب شده را دیده بود؟
کوچه های تنگ و تاریک…

مگر می شد حتی یک نفر هم از این خانه ها بیرون نیاید؟ اصلا مگر ساعت چند بود؟
پشتش را به دیوار خیسی تکیه داد.
از شدت دویدن زیر باران دیگر نایی برایش نمانده بود.
موهایش را که از زیرِ شال به این طرف و آن طرف تاب می خورد داخل مانتوی خیسش فرو برد و قدری چشم بست.
چطور می شد میانِ این همه هوا و اکسیژن بی هوا ماند؟
گوشی موبایلش دائم اخطار می داد، تنها دو درصد باطری برایش مانده بود.
با همان اندک شارژ دست روی صفحه ی خیس کشید و تند تند تایپ کرد:
_نه زنگ بزنین… نه دنبالم بگردین.. ترمه مُرد!
فرستاندن پیام همراه شد با خاموش شدنِ گوشی…
“لعنتی” بلندی گفت و گوشی را داخل جیب مانتویش قرار داد.
دست به لبه ی دیوار گرفت…

دانلود نسخه پی دی اف