دانلود رمان عشق به سبک من از quixotic با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

هانی و امیرارسلان، ۲تا آدم مغرور که ظاهرا همه چیز تمومن و هیچ جوره از موضعشون پایین نمیان. درست زمانی که به زور همدیگرو تحمل میکنن گوهر وجود همدیگرو میبینن و نمیتونن ازش دل بکنن. تلفیق عشق و غرور چی میشه؟ هر کی میخواد حرف خودشو بزنه و از موضعش کوتاه نیاد، هر کس عشق به سبک خودشو دوست داره …

خلاصه رمان عشق به سبک من

اون روز یه روز به یاد ماندنی بود… برای شادی و برای من که حصار جدیت امیرارسلانو شکستم. اون روز روز به یاد ماندنی برام بود اما مشکلی که برام پیش اورد این بود که دیگه نمی تونستم به چشمای امیر ارسلان نگاه کنم دست خودم نبود. ادم مقیدی بودم. هیچوقت اجازه نمی دادم کسی پاشو از گلیمش دراز تر کنه اما اینبار…. فردای عقد برام سخت بود به چشم همکار بهش نگاه کنم اون روز خیلی سرد برخورد کردمو اونم سرد جوابمو داد. روزها به همین منوال گذشتند و بهار جاشو به تابستون داد هوا حسابی گرم بود و من که ترم پیش به

اصرار دکتر سماوات واحد برنداشته بودم تصمیم داشتم این ترم بترکونم و عوض ترم پیشو درارم. تصمیممو که به مامان گفتم اخمی کرد و گفت: حالا چی میشه یه ترم دیگه هم به خودت استراحت بدی؟ الان چند ساله داری بی‌ وقفه درس میخونی… تابستون زمستون و صبح و شبم نمیشناسی.. بابا تــازه داری یه خرده جون میگیری…. این ترمم به خودت استراحت بده از ترم بعد باز خودکشی کن… انتظار داشتم بابا ازم دفاع کنه اما اونم طرف مامانو گرفت و ازم خواهش کـرد ایــن ترمم بیخیال درس و دانشگاه بشم دلم نیومد خواستشون

رو رد کنم و قبول کردم اما با توجه به اینکه بیش از یک دهه ی زندگی من به اون منوال گذشته بود احساس بیکاریو بیهودگی می کردم. گروه دوستانمون هم با ازدواج شادی اون صفا و صمیمیتشو از دست داده بود. اخه همیشه این شادی بود که بـه گروه ما شادی و نشاط میبخشید و دعواهای من و سیمینو حل و فصل می کرد. البته اون بنــده خدا مشکلی نداشت وقتشو با ما بگذرونه ولی ما انقدرام بی چشم و رو نبودیم که ازش بخوایم از لحظه های قشنگی که میتونه با سهند داشته باشه بگذره و بیاد بشینه ور دل ما که نکنه یه وقت دعوا کنیم …