رمان یلدا
رمان یلدا

دانلود رمان یلدا اثر مرتضی مودب پور با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

داستان این رمان درباره ی پسری به نام سیاوش می باشد.
سیاوش به دختر همسایه یکی از دوستانش علاقه مند می شود.
نام این دوستش نیما است که سیاوش رفاقت صمیمانه ای با او دارد. از طرفی نیما هم به…

خلاصه رمان یلدا

ساعت حدود یازده صبح بود.
داخل دفتر پدرم، تو شرکت بودم که موبایلم زنگ زد.
داشتم نقـشه ای رو کـه بـرای یـک سـاختمون کشیده و طراحی کرده بودم به پدرم نشون می دادم.
ازش عذر خواهی کردم و تلفن رو جواب دادم.
_بله، بفرمائین.
نیما : الو سیاوش! برس که… بابام ترِکِید!
آروم تو تلفن گفتم :
نیما الان وقت ندارم، نیم ساعت دیگه بهت زنگ می زنم.
داریم با پدرم …فن ها… رو بررسی می کنیم.
نیما : صدات درست نمیاد! دارین با بابات زن ها رو بررسی می کنین؟!

_ساکت شو نیما! زن نه، فن!
نیما : ول کن بابات رو! می گم بابام ترِکِید!
دیدم انگار داره جدی حرف می زنه! صداشم یک جور دیگه بود و هی قطع و وصل می شد! موبایلم درست خط نمی داد.
_داری شوخی می کنی؟ بابام ترِکِید یعنی چی؟!
نیما : مگه بابام کپسول گازه؟! می گم آپاندیسش ترکید! نمیشنوی مگه؟!
_آخه این موبایل تو نقطه ی کوره!
نیما : برنامه ی چی جوره؟!
_بذار برم تو اون یکی اتاق ببینم چی می گی!
نیما : بری تو اجاق واسه چی؟! این چرت و پرتا چیه می گی؟!
پدرم : چی شده سیاوش؟ کیه پای تلفن؟
_نیما دوستم. می گه آپاندیس باباش ترکیده!
پدرم : الآن کجاست؟ حالش چطوره؟!
_اینجا موبایل خط نمی ده. بذارین برم اون اتاق.
پدرم دنبالم اومد اون اتاق…
_الو! نیما، نیما!…

دانلود نسخه پی دی اف

دانلود نسخه اندروید