رمان همیشه تنها
رمان همیشه تنها

دانلود رمان هانا همیشه تنها اثر فرزانه تقدیری با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

برگ های تقویم می روند جلو و هنوز بهار قلبم فرا نرسیده.
از وقتی این گونه شده ثانیه ها، دقیقه ها و ساعت ها باز ایستاده اند.
روزها، هفته ها، ماه و سال بی معنی شده اند.
انگار زمان از حرکت ایستاده و من مانده ام با تقویمی پر از روزهای تکراری و تنهایی همیشگی و ساعتی شکسته مرگ خاطره هایم را شاهدم…

خلاصه رمان همیشه تنها

از دیشب تا صبح از توی اتاقم بیرون نیامدم.
مادرم در را باز کرد و‬ گفت:‬
‫- مونا، پاشو دیگه، ساعت ده شد.‬
‫محزون و دل شکسته گفتم:‬
‫- خواب نیستم مامان.‬
‫آمد و کنارم نشست. دستی به موهایم کشید و گفت:‬
‫- مونا باور کن من نمی خواستم این طوری بشه.‬
‫از جا بلند شدم و توی رخت خوابم نشستم، عروسکم را در دست گرفتم‬ و با ناراحتی گفتم:‬

– دیگه همه چی تموم شد مامان.‬
‫- آخه تو که حرفی نمی زدی.‬
‫- من فکر کردم بابا و داداش موافقن.
با بغض ادامه دادم:‬
‫- تو چی مامان، تو هم مثل اونا فکر می کنی. آره حتما تو هم مثل اونا، این‬ وسط فقط دل ننه‬ کفایت برای من می سوزه.‬
‫عروسک را از دستم گرفت و گفت:‬
‫- باور کن این مخالفت های بابا و برادرت فقط به خاطر خودته.
چون‬ نگران آینده ت هستیم.
اونا‬ هم منظوری ندارن فکر می کنن با این سخت گیری ها می تونن تو رو‬ خوشبخت کنن.‬
‫با صدایی لرزان گفتم:‬
‫- اما خواستگارای قبلی چشون بود.
همین سامان که ازش ایراد‬ گرفتن، الان بهترین زندگی رو‬ داره، کار پیدا کرده و رو تاکسی کار می کنه، بچه دار هم شده، اونای‬ دیگه…

دانلود نسخه پی دی اف

دانلود نسخه اندروید