رمان همخونه
رمان همخونه

دانلود رمان همخونه اثر مریم ریاحی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

یلدا به دلیل فوت مادر و پدرش با یکی از دوستان صمیمی پدرش زندگی می کند.
بچه های اون مرد (حاج رضا) خارج از کشور هستند به جز پسر کوچکش که به دلایلی از پدرش کینه به دل دارد.
که او هم تصمیم دارد از ایران برود.
خلاصه این که حاج رضا با شرط و شروط خاصی از یلدا می خواد که با همین پسر کوچکترش (که تابحال یک بار هم یلدا رو ندیده) و اسمش شهاب است ازدواج کند.
و به مدت شش ماه باهم در یک خونه زندگی کنند.
اخلاق شهاب هم طوری است که نمیشه با یک من عسل نگاهش کرد.
مغرور از خود راضی و در عین حال خوشتیپ و جذاب…
قصد اصلی حاج رضا این بود که اونا به هم علاقه مند بشوند.
در این بین اتفاقاتی می افته و حرف هایی زده میشه و روزهایی می گذره که…

خلاصه رمان همخونه

ظهر بود اواخر شهریور با این که هوا کم کم رو به خنکی می رفت اما آن روز به شدت گرم بود.
خورشید با قدرتی هر چه تمام تر به پیشانی بلند و عرق کرده حسین آقا می تابید.
قطره های ریز و درشت عرق از سر و روی او آرام آرام و پشت سرهم ریزان بودند و روی صورتش را گرفته بودند.
چهره ی آفتاب سوخته اش زیر نور خورشید برق می زد اما گویی اصلا متوجه گرما نبود و همان طور شیلنگ آب را روی سنگ فرش حیاط بزرگ و زیبای حاج رضا گرفته بود و به نظر می رسید قصد دارد آنها را برق بیاندازد.
حسین آقا حالا دیگر هفت سالی…

دانلود نسخه پی دی اف

دانلود نسخه اندروید