رمان شراکت اجباری
رمان شراکت اجباری

دانلود رمان شراکت اجباری اثر محدثه۷۶ با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

داستان این رمان درباره ی دختری جسور است که بی محابا سخن می گوید.
او به هیچ وجه با ازدواج کردن کنار نمی آید…
اما ناخواسته با شخصی آشنا می شود، این آشنایی مسیر زندگی اش را تغییر می دهد…

خلاصه رمان شراکت اجباری

_چه خبرته؟
بزار من هم حرف بزنم.
در حالی که سعی در منظم کردن نفس هاش داشت گفت:
خب من حرف هام تموم شد، حالا می خوای جواب من رو بدی؟!
عین مادربزرگ ها پشت سر هم حرف می زنی…
_ماشالله که کم نمیاری…
_نترس من کم نمیارم اگر هم آوردم از تو قرض می گیرم، حالا میای یا نه؟
دو دل بودم و با استرس پاهام رو تکان می دادم.
_نمی دونم رونیک، من حرفی ندارم فقط…
_آهان گرفتم، باید از اون پیرمرد غرغرو اجازه بگیری.

داد زدم.
_رونیکا؟ هنوز یاد نگرفتی درست حرف بزنی؟
_اصلا انگار به من آلرژی داره تا من رو می بینه ابروهاش میره تو هم، می گم نکنه به من نظر داره؟
با این حرفش خندیدم.
_دیوونه شدی؟ فریدون روح مادر خدا بیامرزم رو ول می کنه می چسبه به تو؟
در ضمن من اول باید تاییدت کنم که متاسفانه تایید نمی کنم!
_خب دیگه زیادی حرف زدی، شارژم تموم می شه…
_صداش رو تو دماغی کرد و با لحن بدی گفت:
همه مثل تو نیستن که یکی جیبش رو پر کنه واسه اش…
_باشه من با فریدون حرف می زنم و بهت خبر می دهم.
_باشه خداحافظ…
خب حالا نوبت راضی کردن آقاجون بود. خودم رو به تختش رسوندم، مثل این که خواب بود، شاید هم نیمه هوشیار بود، آخه همیشه عادت…

دانلود نسخه پی دی اف

دانلود نسخه اندروید