دانلود رمان رابطه پوشالی از پردیس نیک کام با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

دست میکشم روی این دیوارهای سردو پوسیده چقدر آشناست عطری که دارد! این منم که گرفتار شدم  ر این دنیای اینه های دروغین جز پروراندن خیال و وهم پر از وحشت چیزی برایم باقی نمانده این بغض و نانم ترسی است برای زنده ماندن پوشالی! ای مردم شهر خاکستری کمی هم به درد های من گوش دهید قفسم را نیمی تاریکی و نیمی روشنایی در برگرفته من محکومم به تنهایی مطلق… از بودن در روشنایی وحشت دارم کجای قصه ام خط خوردگی داشت که تمام قصه ام خط خوردگی شد…

خلاصه رمان رابطه پوشالی

با صدای باز شدن در اتاق آن هم بدون اجازه خوب می دانست که کسی جز شهیاد دروقت آزاد به سراغش نخواهد آمد. طولی نکشید که طبق انتظارش شهیاد گفت: الان چشات در میاد. بدون آنکه چشم از اسناد بردارد گفت:چی میخوای؟ صدای جیر جیر مبل چرم خبر از لنگر انداختن شهیاد میداد آمده بود که سوهان روح شود. حالا حالا ها نمی رفت. _امروز خوب بود. همین بود دیگر استارت کار را زد کم کم جلو میرفت و کار را به گذشته می کشاند. _خوب بود. کمی جابجا شد و موزیانه گفت:

از چیا حرف زدین؟ تا دهن باز کرد که جواب کوبنده ای نثارش کند قبل او گفت: نگو راز بیمارم رو فاش نمی کنم که قبول نمی کنم این بیمار یه جورایی به منم مربوط میشه دیگه… در اصل شما دوتا سنگ هاتونو با هم وا میکنین منم نظارت میکنم. نه؟ خودتم خوب میدونی اینجا کسی بیمار نیست. نه تو و نه ندا! درسته؟ مات شده بود حریف این زبان چرب و نرم شهیاد هیچ کس نمیشد. _در هر صورت من بازم میگم به تو مربوط نیست. دندان هایش را ردیف کرد و گفت: شیدا رو میندازم به جونتا!!!

اونوقت ببینم بازم برام میری بالا مبر یا نه! کلافه نگاهش کرد. نه خیر باید یک جوری دست به سرش می کرد وگرنه تا خود صبح حرف میزد. به شیدا هم مربوط نیست. پوزخند زد. _ارواح عمت به شیدا مربوطه از سیر تا پیاز بدبختی های همه. خودکار را روی اسناد رها کرد. _به چی میخوای برسی شهیاد؟ -به همون چیزی‌که تورو آدم میکنه داداش گلم. -اگه میتونستی چرا خودت انجامش ندادی؟ نوچی کرد و تکیه زد. _اه توام که هی منو پیچ بده بابا رک و پوس کنده جوابمو بده. میمیری؟