رمان دلتنگ نوشته
رمان دلتنگ نوشته

دانلود رمان دلتنگ نوشته اثر پرنیا اسد با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

داستان این رمان می‌تواند ادامه‌ی عشقی وصف نشدنی باشد.
عشقی که با مستحکم بودنش حتی دیواری را ویران می‌سازد.
اینجا، این عشقِ وصف نشدنی با شعله‌های سوزان از عشق و محبت ادامه می‌یابد.
این عشق سرچشمه‌ای از تمام دلتنگی‌های گذشته است.
دلتنگی که هرچه ریشه‌اش قوی‌تر شود عشق را بیشتر می‌کند.
دلتنگی که علاوه بر تنگ تر کردن قلب، برای عشق بیشتر جا باز می‌کند…

خلاصه رمان دلتنگ نوشته

در خونه‌ رو با کلید باز کردم و وارد شدم! باصدای بلندی سلام کردم.
_سلام من اومدم.
صدایی شنیده نشد. رفتم توی اتاق.
مامان روی تخت دراز کشیده بود و همونطور که یکی از دست هاش رو روی پیشانیش گذاشته بود، چشم هاش رو بسته بود.
به چارچوب در تکیه دادم و بهش خیره شدم!
هنوز بعد از سال‌ها زیبایی چشمگیرش رو از دست نداده بود.

شاید از درون واقعا شکسته بود اما از ظاهر جز چند تا چروک روی پیشانیش، اثر از گذشتن ۱۵ سال رو نداشت.
من میفهمم، اون روز که داشت با خاله نگین درد و دل می‌کرد و می‌گفت که فقط به خاطر من زنده هست و هدفش فقط خوشبختی من هست، رو شنیدم!
مامان نمیدونه که من شنیدم.
فقط خدا می‌دونه که من چقدر عاشق مامانم هستم.
وقتی به بلاهایی که سرش اومده فکر می‌کنم جگرم کباب می‌شه!
من هم مثل مامان، فقط به خاطر اون هست که اینجام…
با صدای مامان به خودم اومدم.
مامان_اومدی؟
لبخندی زدم و سلام کردم.
مامان_کی اومدی؟ ببخش عزیز مامان اصلا حواسم نبود.
من_اشکال نداره مامانم منم همین الان اومدم.
ابراز احساسات زیاد و باهم رفتیم تو سالن. به کمک هم شام خوشمزه ای درست کردیم و خوردیم…

دانلود نسخه پی دی اف

دانلود نسخه اندروید