رمان در امتداد حسرت
رمان در امتداد حسرت

دانلود رمان در امتداد حسرت اثر طیبه امیر جهادی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

داستان عشق کهنه و قدیمی و پنهان کاوه بعد از گذشت چند سال از مخفی ماندنش آشکار می شود.
و این اتفاق هم زمان برخورد می کند با آشکار شدن واقعیت های دیگری از گذشته…

خلاصه رمان در امتداد حسرت

نیمه های شب بود که با مهرداد مهمانی را ترک کرده و بیرون آمدم.
داخل ماشین چون سرم به شدت درد می کرد سرم را به صندلی تکیه داده و چشم هامو بستم که مهرداد پرسید:
چیه یاسی خانوم، چرا بی حوصله ای؟ نکنه از دوستام خوشت نیومد؟
_ نه اتفاقا بچه های خوبی بودن.
یه خورده سرم درد می کنه فقط همین.
چشم هام رو باز کردم و با عصبانیت جواب دادم:
این فضولی ها به تو نیومده و به تو مربوط نیست.

تو فقط منو زودتر برسون خونه.
مهرداد با لب و لوچه آویزان گفت: خیلی بد اخلاقی.
تا زمانی که به خونه برسیم دیگه هیچ حرفی بین ما رد و بدل نشد.
جلوی درب با دلخوری از هم خداحافظی کردیم و من پیاده شدم.
بی حوصله و بی حال کلید را بیرون آوردم و درب را باز کردم و به داخل رفتم.
وقتی داخل خانه پا گذاشتم نیلوفر خوشحال دوید و گفت:
_ سلام یاسی جون، می دونی کی اومده؟ اگه گفتی جایزه داری؟
با لبخندجواب دادم: سلام فسقلی، کی اومده که باعث شده تو تا این وقت شب بیدار بمونی؟
مگه فردا مدرسه نداری؟
_ چرا ولی از خوشحالی نتونستم بخوابم.
قبل از اینکه حرفی بزنم، مامان هم آمد.
نگاهی به صورتش انداختم، ناراحت و گرفته به نظر می رسید…

دانلود نسخه پی دی اف

دانلود نسخه موبایلی