رمان تو را از خاطرم بردم
رمان تو را از خاطرم بردم

دانلود رمان تو را از خاطرم بردم اثر مریم یوسفی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

داستان رمان ما، قصه مردی تنها و به دور افتاده از احساس است، طی ماجرایی از تمام زنان متنفر می‌شود‌ و دست تقدیر گره اش می‌زند به دختری بی آلایش و پر از احساس، اما از یاد رفته!
این بار قهرمان داستان مرد دیگریست، که برای عشقش تا مرز نابودی می‌جنگد و اما، آیا به وصالش می‌رسد؟
امیدوارم رمان «تو را از خاطرم بردم» لحظات خوشی رو براتون رقم بزنه…

خلاصه رمان تو را از خاطرم بردم

فصل اول: *شهاب*
با خشم وارد اتاق خوابم شدم؛ لگد محکمی به در زدم که باعث بسته شدنش شد، دنبال ساک دستی مخصوص مسافرتم می گشتم که در با شدت باز شد و نفیسه در چهارچوب در نمایان شد.

نفیسه با صدایی که از شدت ترس می لرزید گفت:
-شهاب چرا عصبانی می شی؟!
به تندی سرمو بلند کردم و با چشمانی به خون نشسته نگاش کردم دوباره به حرف اومد:
-بابا، به من بدبختم حق بده و زد زیرگریه.
با صدایی که سعی در نلرزیدن آن از خشم داشتم داد زدم:
-آخه لامصب، تو خجالت نمی کشی؟
خنده ی عصبی کردم و با نفرت به طرف نفیسه برگشتم که از ترس خودشو جمع کرد.
به سرتا پاش به حالت چندش نگاه کردم.
تنها پوشش تنش پیراهن حریر قرمز رنگ مخصوص خواب بود.
پیراهن که چه عرض کنم نیم متر پارچه، همین!
حالم داشت منقلب میشد! از این همه وقاحت.
بلند فریاد زدم:
-تو واقعا زنی؟! آخه به تو هم می گن زن! تو مثلا…
مکثی کردم و چشمامو محکم روی هم فشردم، یک لحظه دیگه…

دانلود نسخه پی دی اف