رمان بهشت را در قلب من بساز
رمان بهشت را در قلب من بساز

دانلود رمان بهشت را در قلب من بساز اثر فاطمه صابری کرمانی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

بیوه زن زیبایی به نام مرجان که ۱۴ سال است مهرداد همسر خود را از دست داده و سه فرزند خود را با رنج بزرگ کرده، در صورتی که پدر بزرگ این بچه ها ثروت زیادی دارد …

خلاصه رمان بهشت را در قلب من بساز

برادر مهرداد خیلی وقت است عاشقانه مرجان را دوست دارد و التماس میکند که با او ازدواج کند ..!
هر کدام برای خود سازی میزنند سه فرزند مرجان که هر کدام حالا برای خود بزرگ شده اند …
فرزند بزرگ آرمین مادر را محکوم میکند چرا کنار نیامده با پدر بزرگ و او را به زندگی فقرانه عادت داده …
سارا هم عاشق دکتر شاهرخ شهریار میشود که دکتر ع*ا*ش*ق مرجان است ..
سارا مادر را رقیب خود میبیند
شاهرخ به مرجان آنقدر اصرار میکند تا دیده های مرجان را به خوبی و بدی های فرزندانش باز کند، او از مرجان میخواهد.

    پاسی از شب گذشته بود و هنوز زمزمه مادر،و صدای یکنواخت نخ و قیچی به گوش می رسید،

و فضای آن خانه کوچک اما روح نواز را پر می ساخت.

آن زمزمه و آن صدای یکنواخت،برای مادر همه چیز بود. روح زندگی بود.

اما برای سارا، وزنه ای بود که به قلبش می آویخت. دچار احساس گناه می شد.

به پهلو علتید و گوش هایش را داخل بالش فشرد. اما فایده ای نداشت،اعصابش تحریک شده بود،

آن صدا را لحظه به لحظه، قوی تر می شنید.

    ملافه سفید را کنار زد و به تاریکی چشم دوخت،اتاق کار مادر آنسوی حیاط قرار داشت،

اتاق کوچکی که دار قالش ار در آن به پا کرده بود. نور ملایمی از آن، روی حیاط پخش بود. نسیم خنکی می وزید.

نیمه های شهریور بود و عظر میوه در حیاط، گم شده بود. برگهای درخت زرد آلو سرسبزی و طراوتشان را از دست داده بودند . تابستان تمام می شد و پاییز در راه بود،پاییز، … فصل تلاش و درس و دانشگاه، …

دانلود نسخه پی دی اف

دانلود نسخه اندروید