رمان عروس دریا
رمان عروس دریا

دانلود رمان عروس دریا اثر فاطمه اشکو با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

نسیم ملایمی که می وزید، پرده توری جلوی پنجره را تکان می داد.
ستاره عکس های آلبوم را با شوق فراوان تماشا می کرد و به مرور خاطراتش می پرداخت.
سرانجام آلبوم را بست و میان بقیه وسایلش، در چمدان قرار داد.
داشت بقیه لباس ها را جمع می کرد که ضربه ای به در خورد. بدون آنکه نگاهش به آن سو باز گردد…

خلاصه رمان عروس دریا

گفت:
_بیا تو!
سپیده بود. سرش را از در داخل کرد و پرسید:
_می تونم بیام تو؟
به طرف او بازگشت و با زدن لبخندی، موافقتش را اعلام داشت.
سپیده وارد اتاق شد و پرسید:
_هنوز چمدون هات رو نبستی؟
نگاهی به او کرد و گفت:
_می بینی که.
کنار او نشست و با نگاهی به صورتش، غم زده گفت:
_با رفتن تو، من خیلی تنها می شم. می گی بعد از رفتن تو… چیکار کنم؟

کتابی را برداشت و با لبخند گفت:
_پس این چی کارست؟
کنار او رفت و گفت:
_این که نمی تونه جای یه هم زبون رو واسه من پر کنه.
_طوری می گی هم زبون که اگه کسی ندونه فکر می کنه اطرافت هیچکس نیست. خوبه همه پیشت هستن. غم اصلی رو…
من باید بخورم که دارم به یک جای غریب می رم. اونم کجا؟ آلمان! جایی که هیچ آشنایی ندارم.
_ولی تو زودتر با محیط اونجا سازگار می شی تا من با محیط اینجا.
_اصلا حرفات درست نیست خواهر کوچولو، چون آشنایی با محیط جدید و انس گرفتن باهاش خیلی سخته…
درسته که ما مدت زیادی نیست که اینجا اومدیم ولی تو راحت می تونی…

دانلود نسخه پی دی اف