رمان خوشبختی های کوچک
رمان خوشبختی های کوچک

دانلود رمان خوشبختی های کوچک اثرمژگان زارع با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

فیروزه، یک زن امروزی است.
درس خود را خوانده و حالا هم کسب و کار کوچک خودش را راه اندازی کرده است.
اما در باطن هنوز یک زن سنتی است.
از آن دسته زن هایی که هویتشان در گرو هویت شوهرشان می باشد.
و اما فیروزه خانم وارد سراشیبی زندگی می شود، باید دید که او می تواند پس از سراشیبی از سربالایی زندگی بالا رود یا خیر…

خلاصه رمان خوشبختی های کوچک

پس این سمیه کجا مانده؟
سعی می کنم به خنده های کارآفرینان غیرنمونه ای که ازشان جلو زده بودم فکر نکنم ولی کلمه ی گوگولی مگولی…
حتی سمیه هم خندید. نامرد!
من از کجا می دانستم یک روزی این فروشگاه فسقلی اسمی در می کند و کلی مشتری می آیند سراغش؟
اگر حدس می زدم حتماً اسمش را می گذاشتم بانو، یا چه می دانم مادر.

خاله فَفَر هم گفت این اسم خنک و نچسب است.
برای آن ها خنک و نچسب است ولی برای من یک بچه است، که خودم به دنیا آوردمش و بزرگش کردم، بعله!
سمیه در ماشین را به ضرب باز می کند و خودش را عین یک گونی پر از خرت و پرت توی صندلی پرت می کند.
منتظرم دوباره بخندد به سرکار خانم فیروزه صبور و فروشگاه نمونه اش.
خودم هم نیشم تا بناگوش باز است ولی سمیه نمی خندد.
هی سمیه چی شده؟
شانه بالا می اندازد: خوشم نیومد…
دقیق می شوم در اجزای صورتش.
صورتش وقتی ناراحت است واقعاً وحشتناک می شود و حالا ناراحت است. نگران می گویم: از چی خوشت نیامد؟
دستش را…

دانلود نسخه پی دی اف

دانلود نسخه اندروید