رمان حریر نگاه
رمان حریر نگاه

دانلود رمان حریر نگاه اثر فریبا قاسمی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

داستان عشقی زیبایی است که حکایت از دوستی دنیا با رامینا است .

رامینا که مادر خود را از دست داده در ۱۵ سالکی با دنیا دوست شده و با تمام مخا لفتهای پدر رامینا ایندو هرگز دوستی خود را با هم قطع نکردند

ولی با تصمیم پدر رامینا آنها باید کشور را ترک کنند. رامینا عاشق پسری به اسم…

خلاصه رمان حریر نگاه

با تمام وجود او را در آغوش گرفتم،تنها کسی که در تمام سالهای پس از کودکی ام،در شادی و نشاط ، در غم و درد شریکم بود.سرم را روی شانه اش فشردم. او ضعیفتر از من بود.

نمی توانست بغض سرکشش را مهار کند، قبل از اینکه پاسخی بدهد دوباره زمزمه کردم:
– قول بده که فراموشم نکنی.

با دست مرا به عقب هل داد و به چشمهایم خیره شد، جمله ام عصبانیش کرده بود، با تحکم گفت:
– هرگز … دیگه این جمله رو تکرار نکن … خب؟!
بازویش را با انگشتانم محکم فشردم، درست می گفت، محال بود این پیوند به این آسانی فراموش شود.
آقای پژمان با لحنی خالی از هر گونه احساس همدردی و دلسوزس ، با صدایی خشک و زنگدار گفت:
– لطفا سریعتر ، شمارهء پروازمون اعلام شد.
بار دیگر در آغوش هم فرو رفتیم ،واقعا که لحظات تلخ و تاسف باری بود ، نگاهم کرد …

چشمهایش پوشیده در پرده اشک ، لبریز از حس نامعلوم و ناشناخته ای بود که به غربت و تنهایی ختم می شد.
– دنیا .
– چیه ، بگو.
– می ترسم.

لبخندم بی اراده بود ، شاید حکایت از وضع نابسامان روحم داشت.
ترس … و حقیقتا ترس آور بود ، آگاهی از این که تا ساعتی دیگر در انبوهی از انسانهایی ناشناخته و غریبه غرق می شوی

به معنای واقعی وحشتناک می نمود ، نگاهی به آقای پژمان انداختم ،

عصبی و غضب آلود ما را می پایید ، ملتمسانه ، – البته فقط به خاطر این که موجب خشم بیش از حد آقای پژمان نشوم – گفتم:

دانلود نسخه پی دی اف

دانلود نسخه اندروید