دانلود رمان استاد خلافکار من (جلد سوم) از ترنم با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

لیلی دختری که خودش رو شکل یه دانشجو جا میزنه و استاد خلافکارش نزدیک میشه غافل از اینکه امیر کیان جنون داره و…

خلاصه رمان استاد خلافکار من

لنز هام رو توی چشمم گذاشتم و جواب آرش و دادم لازم نیست واسه من بادیگارد بفرستی . اون آدم زرنگیه شش دنگ حواسشم جمعه من نمیخوام بویی ببره آرش. صدای خستش از توی اسپیکر گوشی پخش شد: پس با دل صاب مرده م چی کار کنم که تا تو بری و برگردی وایمیسته؟… نگاهی به چشمایی که به لطف لنز سیاه شده بود انداختم و گفتم من مواظب خودم هستم. خودتم خوب می دونی که یک تنه… زنگ موبایل دیگم بلند شد. خودش بود. خطاب به آرش گفتم دیگه قطع می کنم رسید. نذاشتم که حرفی بزنه و تماس و قطع کردم. کیان پیام داده بود که

برسه روی گوشیم تک میزنه پس الآن صد در صد رسیده. نفس عمیقی کشیدم و خودم و توی آینه برانداز کردم . همه ی اینا می گذره.. تهش به لاله میرسم و این مرد بی همه چیز مریض رو دستگیر میکنم. مطمئنم با دیدنم لبخندی زد و سری تکون داد. خدا می دونست چه عذابی می کشم تا به روش لبخند بزنم. کت با شلوار مجلسی پوشیده بود و اندک موهاش و پشتش با بسته بود. نزدیکش که شدم گفت: از همیشه زیباتر… لبخندی از روی شرم زدم و گفتم: _ممنون. در ماشین و برام باز کرد و گفت: بفرمایید پرنسس. سوار شدم. در و که بست تا

ماشین و دور بزنه و سوار شه چند بار نفس عمیق کشیدم که بوی عطر لعنتیش وارد مشامم شد. سوار شد و ماشین و روشن کرد. با همون لحن اغوا کننده ش گفت: مرسی که دعوت شامم و قبول کردی. از صبح برای این لحظه هیجان زده بودم… نتونستم جلوی نیش زبونم و بگیرم و گفتم: شما همه ی دانشجو هاتون و شام دعوت میکنید استاد؟ طوری جدی جواب داد که اگه نمیشناختمش فکر می کردم راست میگه. _چشمای خودتو با بقیه ی دانشجو ها مقایسه نکن اگه امشب شام دعوتت کردم فکر نکن هر شب یک نفر کنارم نشسته نه…