رمان زیبای ممنوعه (جلد دوم دختر طلاق) 1

دانلود رمان زیبای ممنوعه (جلد دوم دختر طلاق)

چشمان سیاه و خیره در گنج سیاه و گیج در خرمن محشر مات آن لبهای چو لعل می بینم و می میرم و می گیرم از آن دلبری دلبرک عشق قلبی که پر احساس بدزید و نفهمید چرخی بزد و مستون و زیبا بخندید و نفهمید

مستون و زیبا بخندید و نفهمید. چقدر چهره اش به دلم می نشست. همین طور مات داشتم نگاهش می کردم که سنگینی نگاهم رو حس کرد و به سمتم برگشت. بله؟ چیزی شده؟ اخمی کردم چرا؟ نخیر چیزی نشده. ابرو داد بالا و با چشمای ریز شده گفت: ولی نگاهتون چیزدیگه ای میگه.
یکی از ابروهام رو دادم بالا. خانوم کوچولو برگرد به کارت برس سر به سر من نذار، گیرم که داشته باشم؟ دنبال چی هستی؟

لباش رو روی هم فشار داد، آروم برگشت که دوستام ریز زیر خنده زدن. رو کردم سمتشون و با اخم آروم زمزمه کردم: شمام بس کنید به ترک دیوارم می خندین. همون لحظه استاد وارد کلاس شد، بعد از چند دقیقه حرف زدن شروع به خوندن اسامی کرد. همین طور اسمارو می خوند که متوجه شدم اسم اون دختر زیبا حمیدی هست. تیام فرهمند. ب … بله استاد؟ پسر چرا گیجی جواب بده دیگه. ببخشید. اه خدا لعنتم کنه الان بقیه پیش خودشون چی فکر می کنن؟

دستی لای موهام کشیدم و تکیه دادم به صندلی. زیر لب غریدم: به خودت بیا تیام دیوونه شدی. آهو با نوازشای دستی چشمام رو باز کردم، طبق معمول امید، لبخندی زد. خسته نشدی؟ با گذشت این همه سال زنت دیر تر از تو بیدار میشه؟ نه دیگه عادت کردم. هردو خندیدیم، سر بلند کردم تا گونش رو ببوسم که در اتاق محکم باز شد.